ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۰ - در بیان گردیدن مجنون گرد سگ کوی لیلی
... جمله را بطحا بود آخر مقام
هر که ره گم کرد هم در این سفر
هم بیفتادش سوی مقصد گذر ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۸ - در بیان طریق تحصیل علم و معرفت و رسیدن به اجتهاد و یقین
... پا نهادن جای یای کاروان
آنکه افتد گر خطایی در سفر
نزد اهل فقر باشد مغتفر ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲۷ - خواهش بنده ی مقرب خلوت جلال و مشاهده ی انوار جمال
... اندرین دریای بی پهنا گریز
روز و شب هست آدمی اندر سفر
یا به علیین گذارد یا سقر ...
... سوی آن جانبخش روح افزا شوی
چون تو هستی روز و شب اندر سفر
یک سفر کن سوی آن بحر گهر
چون پرد چون رخصت پرواز هست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳۱ - در بیان طلبیدن پروردگار بنده مقرب خود را به خلوت دارالنور و اشاره به آیه ی مبارکه سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی
... بال و پر در کنگر عزت فشان
خیز ای شهباز لاهوتی سفر
از مکان و لامکانها در گذر ...
... بس عوالم طی کند با زیب و فر
بس عجایب بیند اندر آن سفر
تا بدارالنور اعلی پا نهد ...
... نی طعامی کان ز جنس عنصر است
سفره ی اشکم پرستان زو پر است
نی طعامی دیده پایش تیغ و داس ...
... به ز ده درهم که آید بعد از این
قرص جو در سفره خوشتر آیدم
کان مزعفر سال دیگر آیدم ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۴ - رجوع به باقی داستان حضرت خلیل الرحمن
... هرچه بشمارم از آن یک درصد است
رو به او دارند اهل این سفر
سوی او هستند جمله پی سپر ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۳ - تأویل و تمثیل دو مرغ
... کاو رحیمست و دهد بی دانه نیز
یک سفر سرمایه مطلب ای ودود
کان کریم است و دهد بی مایه سود ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۰ - در بیان رجوع به حکایت خلیل الرحمن
... هست دستوری شما را سربسر
سوی خاکستان کنید اکنون سفر
مر خلیلم را هواداری کنید ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۶ - گلستان شدن آتش از برای ابراهیم
... هم به شب همخوابه بودت تا سحر
هم به روزت هم دکان و هم سفر
یک نفس از تو نمی گشتی جدا ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر
... در پسر از فعل زشت و فعل نیک
بد شریکی دارم اندر این سفر
می شناسم از تو او را نیکتر ...
... خواجه را بوسید و اندر برکشید
خواجه گفت او را چه خواهی زین سفر
آرمت بی حیف و میل و بی خطر ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱۱ - بیان در اشاره به اسرار صلوة و افعال آن به قول بعض از اهل معرفت
... این مسافر تا چه آوردی بگو
زین سفر سودت چه باشد مایه کو
خم کنی قامت پی عجز و نیاز ...
... این دو را لیکن شفیع آورده ام
سود من از این سفر اینست و بس
نیست غیر از این دو ام فریادرس ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۰ - بی نوایی که عاشق دختر پادشاه شد
... عقلش از سر برگ رفتن ساز کرد
صحتش از تن سفر آغاز کرد
پایش از رفتار و دست از کار ماند ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۴۱ - اجازه خواستن حضرت علی اکبر از حضرت برای رفتن به جهاد
... بعد از این او را امید دیدنی ست
بازگشتن زین سفر امید نیست
پس وداع جمله کرد آن شهریار ...
ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۰
... کو را نظری گاه به رخسار تو باشد
عزم سفر کوی بتان کرده ای ای دل
رو رو که خدا یار و نگهدار تو باشد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب اول » فصل پنجم - سیر به عالم بالا با جنبه روحانی
... سپس به واسطه جزء روحانی مسافرت به عالم اعلی می کند و در آنجا همیشه مقام می سازد و مصاحبت می کند با ساکنان عالم قدس به شرطی که در مدت اقامت در دنیا میل به آن عالم نموده همه روزه در ترقی باشد تا جانب جزء روحانی بر جسمانی غالب شود و کدورات عالم طبیعت را از خود بیفشاند و در او آثار روحانیت پیدا گردد
و چون چنین باشد می رسد به جایی که با وجود اینکه در این دنیا هست هر لحظه از سیر به عالم بالا با جنبه روحانی مبادی فیاضه کسب فیوضات می کند و دل او به نور الهی روشن می شود و هر چه علاقه او از جسم و جسمانیات کمتر می گردد روشنایی دل و صفای خاطرش زیاد می شود تا زمان مفارقت از این دنیا رسد تمامی پرده های ظلمانی طبیعت از پیش دیده بصیرتش برداشته می شود و حجابهای عوایق هیولانیه از چهره نفسش دور می گردد و در آن وقت از دل او جمیع اندوه ها و الم ها بیرون می رود و از همه حسرت ها و محنت ها فارغ می شود و می رسد به سرور ابدی و راحت سرمدی هر لحظه او را از اشعه جمال ازل نوری تازه و هر دم او را از مواید احسان لم یزل فیضی بی اندازه حاصل می گردد و باشد که با وجود بقای در دنیا هرگاه ریشه جمیع علایق دنیویه را از زمین دل برکند پیش از ارتحال به عالم بقاء این حالات از برای او حاصل شود و در این هنگام مال و عیال بر خود کل و وبال می بیند مگر به قدر ضرورت بلکه از تن و بدن خود دلگیر می شود و طالب سفر آخرت می گردد و به زبان حال می گوید
حجاب چهره جان می شود غبار تنم ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب دوم » فصل اول - قوای چهارگانه و تبعیت سایر قوا از آنها
... و بدان که هیچ یک از قوای ظاهریه و باطنیه را به غیر از این چهار قهرمان در هیچ وقتی خیال فرمانروایی و اندیشه سروری نیست بلکه هر یک محکوم حکم حاکم خطه بدن اند
اما این چهار سرهنگ یکی از آنها که عقل است وزیر پادشاه است که روح باشد و هماره در تدبیر آن است که روح از مقتضای صوا بدید او تجاوز ننموده و انقیاد او امر و نواهی آن را نماید تا به حسن کفایت و تدبیر آن امر مملکت را منسق و مضبوط کند و پادشاه را تهیه اسباب سفر عالم قرب سهل و آسان باشد
و دوم که شهوت است مانند عامل خراج است و طماع دورغ زن فضول و تخلیط گر است و هر چه وزیر که عقل است گوید شهوت هوای مخالف آن کند و همیشه طالب آن است که راه روح را زده و او را محکوم حکم خود نماید و مانند بهایم و چهارپایان غرق لجه شهوات نموده و به هر چه او را امر نماید از مشتهیات اکل شرب جماع مرکب لباس مسکن و امثال آن روح بدون آنکه در ارتکاب آن با وزیر مشورت نموده و صواب و فساد آن را فهمیده باشد متابعت نماید ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غیرت در دین و ناموس
... و از این جهت بعد از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم صحابه آن سرور چنین رفتار می نمودند و گفتند که هرگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر حال زنان این زمان مطلع بود منع می فرمود که زنان از خانه بیرون روند
و از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که جایز است که زنان از برای نماز عید و نماز جمعه بیرون روند فرمودند نه مگر زنیکه پیر بوده باشد و بالجمله هر که اندک اطلاعی از احوال زنان این عصر و امثال آن داشته باشد و فی الجمله رگ مردی و صفت غیرت و حمیت در او باشد زنان را منع می کند از آنچه احتمال فساد و ناخوشی داشته باشد از نظر کردن به مردان نامحرم و صدای ایشان را شنیدن و استماع ساز و نوا و شنیدن خوانندگی و غنا بلکه از بیرون رفتن از خانه و آمد و شد با بیگانه و تردد به حمامها و مساجد و حضور در محافل و مجامع اگر چه مجمع تعزیه حضرت سید الشهداء علیه السلام بوده باشد و سفر کردن به زیارات مستحبه و امثال اینها زیرا که غالب آن است که ارتکاب این امور از فساد خالی نباشد و اگر هیچ نباشد نظر به مردان نامحرم می افتد و صدای ایشان را می شنوند و این منافی طریقه عفت و خارج از شیوه غیرت است
چون زن راه بازار گیرد بزن ...
... دگر مرد گو لاف مردی مزن
پس در این عصر بر مردان صاحب غیرت لازم است که نهایت سعی را در محافظت اهل و حرم خود نمایند و ایشان را از بیرون رفتن از خانه ممانعت نمایند مگر شرعا واجب شده باشد مانند سفر حج واجب یا رفتن به خانه عالم خداترسی به جهت اخذ مسایل واجبه هرگاه مردان خود متمکن از اخذ مسایل و رساندن به ایشان نباشند
بلی اگر فرض شود که یقین حاصل شود به اینکه رفتن ایشان به یکی از مواضعی که شرعا راجح است چون زیارت ایمه یا مجمع تعزیه زنان یا امثال اینها که از مفاسد خالی است ضرر ندارد و همچنین مقتضای صفت غیرت آن است که زنان را منع کنند از شنیدن حکایات شهوت انگیز و سخنان عشرت آمیز و مصاحبت پیره زنانی که با مردان آمد و شد دارند ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مذمت ضرب و شتم، فحش، لعن و طعن
... و بدان که جمیع الفاظی که متضمن بی شرمی و فحش هستند همه مذموم و قبیح اند گو بعضی قبیح تر و ذم آن شدیدتر باشد خواه در مقام دشنام و اذیت بگویی یا در محل شوخی و مزاح یا مقامی دیگر و چون این عبارات مختلف اند در قباحت بعضی از آنها مکروه و بعضی از آنها حرام اند و بعضی حرام را تخصیص داده اند به صورتی که در مقام دشنام و اذیت باشد نه در مقام شوخی یا به جهت عادت به هرزه گویی و دور نیست که بعضی الفاظ که بسیار فاحش هستند حرام باشند اگر چه در مقام دشنام نباشند
و اما لعن و معنی آن راندن و دور کردن از خداست پس شکی در بدی آن نیست و جایز نیست شرعا لعن کردن بر کسی مگر کسی که متصف به صفتی باشد که آن صفت به نص شریعت موجب دوری او از خدا باشد و مجوز لعن او باشد و ذم شدید در اخبار در خصوص لعن کردن رسیده از امام محمد باقر علیه السلام مروی است که روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خطبه خواندند و فرمودند که می خواهید خبر دهم شما را به بدان شما عرض کردند بلی یا رسول الله فرمود کسی که عطای خود را از دیگران منع می کند و بنده خود را می زند و تنها سفر می کند پس مردم چنین گمان کردند که خداوند بنده ای بدتر از چنین شخصی مخلوقی نیافریده سپس حضرت فرمودند می خواهید خبر دهم شما را به بدتر از این عرض کردند بلی فرمودند که فحش دهنده لعن کننده که هر وقت نزد او اسم مومنین مذکور شود ایشان را لعن کند و اسم او نیز چون نزد مومنین مذکور گردد او را لعن نمایند و حضرت امام محمد باقر فرمودند که چون لعنت از دهان شخصی بیرون آید میان او و آن شخص که به او لعنت شده تردد می کند اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او متعلق می شود و اگر نباشد به صاحبش برمی گردد و از این حدیث مستفاد می گردد که لعن به کسی که سزاوار لعن نباشد برمی گردد به لعن کننده
پس باید نهایت احتراز را نمود و لعن نکرد کسی را مگر آنانی که از صاحب شریعت مقدسه تجویز لعن ایشان شده و والد ماجد حقیر قدس سره در کتاب جامع السعادات فرموده است که آنچه در شریعت تجویز شده لعن کردن به کافرین و فاسقین و ظالمین است همچنان که در قرآن وارد شده است و شکی در جواز لعن اینها بر سبیل عموم نیست به این نوع که بگویی لعنة الله علی الکافرین یا علی الظالمین یا علی الفاسقین و فرموده اند که شخصی متصف به یکی از این صفات باشد حق آن است که می توان او را لعن کرد و توهم این را که شخص معین گاه است از این صفت توبه کند و با اسلام و با توبه از دنیا برود راهی ندارد زیرا که مستفاد از قرآن و احادیث آن است که شخص معینی را لعن می توان نمود بلکه از اخبار برمی آید که لعن بر بعضی از اهل جهود و عناد بهترین عبادات و اقرب قربات است خدای تعالی در حق جماعتی می فرماید اولیک علیهم لعنة الله و الملایکة و الناس اجمعین و در حق جماعتی دیگر می فرماید اولیک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که خدا لعنت کند دروغگو را و اگر چه به مزاح باشد و چون أبوسفیان هزار بیت در هجو آن سرور گفت آن حضرت فرمودند پروردگارا من شعر نمی توانم گفت و سزاوار من نیست که شعر بگویم به عوض هر حرفی از این اشعار او را هزار لعنت کن و حضرت امیرالمومنین علیه السلام جماعتی را لعن کردند و مروی است که آن جناب در قنوت نمازهای واجب معاویه و عمر و عاص و أبوموسی اشعری و أبوالاعور سلمی را لعن می فرمودند و چناچه لعن ایشان را از جمله عبادات نمی دانستند با وجود اینکه حلم او از همه مردم بیشتر و گذشت او از همه افزون تر بود در نماز این اشخاص را لعن نمی فرموند و در روایتی دیگر است که آن حضرت در قنوت نمازهای نافله دو بت قریش را که أبوبکر و عمر است لعن می نمود و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در عقب هر نمازی چهار مرد را لعن می کردند و کسی که ملاحظه کند رفتار حضرت امام حسن علیه السلام را با معاویه علیه اللعنه و اصحاب او که چگونه به آنها لعن می کردند و احادیث و اخباری که در لعن مستحقین لعن از روسای اهل ضلال باسمایهم رسیده تتبع کند می داند که این اشعار دین است و حضرت کاظم علیه السلام ابوحنیفه را لعن فرمودند ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - نشانه های تکبر و تواضع
... علامت پنجم آنکه بر او پوشیدن جامه های سبک و درشت و کهنه و چرک گران نباشد که اگر در بند پوشیدن لباس نفیس و بر تحصیل جامه فاخر حریص باشد و آن را شرف و بزرگی داند متکبر خواهد بود و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که این است و جز این نیست که من بنده ای هستم که بر روی خاک می نشینم و چیزی می خورم و جامه پشمینه می پوشم و شتر را می بندم و انگشتان خود را می لیسم و چون بنده ای مرا بخواند اجابت می کنم پس هر که طریقه مرا ترک کند از من نیست و مروی است که سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم پیراهنی را پوشیده بودند و در وقت وفات آن حضرت بیرون آوردند از پشم بود و دوازده وصله داشت که چند وصله آن از پوست گوسفند بود به سلمان گفتند که چرا جامه نو نمی پوشی گفت من بنده هستم هر وقت آزاد شوم خواهم پوشید و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که جامه کم قیمت و پست پوشیدن از ایمان است سید اولیاء در زمان خلافت ظاهریه جامه ای بسیار کهنه که بر آن پینه بسیار بود پوشیده بود بعضی از اصحاب با او عتاب کرد حضرت فرمود در آن چند فایده هست یکی آنکه مومنین اقتدا به من می کنند و چنین رفتار می کنند و دیگر آنکه دل را خاشع می کند و از کبر پاک می گرداند
علامت ششم آنکه با کنیزان و غلامان خود در یک سفره طعام خورد و با ایشان همخوراکی کند اگر بر او گران نباشد متواضع است و الا متکبر
شخصی از اهل بلخ روایت کند که با سلطان سریر ارتضاء علی بن موسی الرضا علیه السلام در سفر خراسان همراه بودم روزی سفره حاضر کردند پس حضرت همه ملازمان خود از خادمان و غلامان سیاه را بر سفره جمع کردند من عرض کردم فدای تو شوم اگر سفره جدایی از برای ایشان قرار دهی بهتر است فرمود ساکت باش به درستی که خدای همه یکی و دین همه یکی و پدر و مادر همه یکی است و جزای هر کس را به قدر عمل او می دهند
و مخفی نماند که امتحانات و آزمایشهای کبر و تواضع منحصر به اینها نیست بلکه اعمال و آثاری دیگر بسیار هست مانند اینکه بخواهد کسی در پیش او بایستد حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که هر که خواهد مردی از اهل آتش را بیند نگاه کند به مردی که نشسته و در برابر او طایفه ای ایستاده باشند بعضی از صحابه نقل کرده اند که احدی در نزد اصحاب پیغمبر از آن سرور عزیزتر و محترم تر نبود چون نشسته بودند و حضرت وارد می شد به جهت او از جای برنمی خاستند چون می دانستند که آن حضرت از آن کراهت دارد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » ثمرات گرسنگی
و مخفی نماند که از برای گرسنگی ثمرات بسیار و فواید بی شماری است دل را نورانی و روشن می گرداند و آن را صفایی و رقتی می بخشد و ذهن را تند می کند و آدمی به واسطه آن به لذت مناجات پروردگار می رسد و از ذکر و عبادات مبتهج و شادمان می شود و رحم بر ارباب فقر و فاقه می آورد و گرسنگی روز قیامت را متذکر می گردد و شکسته نفسی در او ظاهر می شود و مواظبت بر عبادات و طاعت سهل و آسان می گردد و شهوت معصیت را کم می کند و خواب را که باعث تضییع روزگار و عمر و موجب کلال طبع و فوات نماز شب است کم می کند و آدمی را خفیف المونه و سبکبار می گرداند و به آن جهت فارغ البال و متمکن از تهیه اسباب سفر قیامت می شود و بدن را صحیح و امراض را دفع می کند
و کم امری است که فایده آن مقابله به فایده گرسنگی نماید پس بر مصاحبان شره و شکم پرستان لازم است که در صدد علاج خود برآیند و آیات و اخباری که در مذمت پرخوری و فواید گرسنگی رسیده ملاحظه کنند و طریقه انبیاء مرسلین و ایمه دین و اکابر علماء و اعاظم عرفاء را تتبع کنند و ببینند که هر کس که به جایی رسیده و مرتبه ای یافته بی زحمت گرسنگی نبوده و ملاحظه کنند که خلاصی از چنگ شهوات و ملکات خبیثه بدون تحمل آن میسر نگردد و پستی مأکولات و ماده آنها را به نظر درآورند و ببینند که آیا شرکت و مشابهت با ملایکه سماوات بهتر است یا مشارکت با بهایم و حیوانات زیرا که پرخوردن شیوه چهارپایان است که به غیر از شکم چیزی ندانند ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل دوم - مذمت خمود و فواید نکاح
... که در خانه بینی بر ابرو گره
سفر عید باشد بر آن کدخدای
که بانوی زشتش بود در سرای ...