گنجور

 
۲۸۴۱

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

... نو باده شیرین مزه نخل الم داد

فریاد که زاد سفر از خویش ندارم

مطرب ره دوری زد و ساقی می کم داد ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۲

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴

 

... تو را به خاک فرو برده است همت پست

سفر نمی کنی از خود که زاد می خواهد

تهی کف از در پیر مغان حزین نروی ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۳

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

... خوش به آرام ازین مرحله در شبگیر است

سفر از خود نتوان کرد به آسانی شمع

عرق شرم فرو ریزدش از پیشانی ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۴

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

... دیده ای بود که بر روی تو حیران کردم

سفر وادی امید به جایی نرسید

مدتی همرهی آبله پایان کردم ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۵

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۸

 

چه پروا توشه واماندگی چون در کمر دارم

به جایی می رسم اکنون که سامان سفر دارم

خرد در عاشقی بر من عبث افسانه می خواند ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۶

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۲

 

ز سامان سفر با خود دل رنجیده ای دارم

به کف چیزی که دارم دامن برچیده ای دارم ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۷

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۰

 

... سودای مشکین طره اش سود و زیانم سوخته

برگ سفر روی وطن دیگر ندارم هیچ یک

پرواز بالم ریخته برق آشیانم سوخته ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۸

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۰

 

دوشین چو شفق بودم خون جگر آلوده

کان ماه به شهر آمد گرد سفر آلوده

از خیل تماشایی گردش حشری پویان ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۴۹

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۶

 

... حزین از خود بیفشان دامنی سیر دو عالم کن

سبکباری اگر چون بوی گل فیض سفر یابی

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۰

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

... بازآ دل آواره خوشت باد کجایی

ای ناوک تأثیر که کردی سفر از دل

می خواست تو را ناله به امداد کجایی ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۱

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۹ - قطعه در نکوهش روزگار خویش

 

... کنج آسایش اختیارکنم

سفر دور مرگ نزدیک است

فکر سامان آن دیار کنم ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۲

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - در تاریخ فوت پدر دانشمند خود گفته است

 

علامه دهر والد والا شان

چون کرد سفر به جنت جاویدان

در واقعه رحلت او کلک حزین ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۳

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

بشتاب دلا برگ سفر ساز کنیم

شاید در فیض بسته را باز کنیم ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۴

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

... تا سایه آن سرو سرافراز روم

سود از سفر خود نبود امیدم

جز این که ره آمده را باز روم

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۵

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۲

 

... با خیال تو مرا بود وصالی که مپرس

رخت از آن کوی پی عزم سفر می بستم

دل به دامان من آویخت به حالی که مپرس

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۶

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۱

 

... از خانه خرابان توام های هنر های

آرام وطن گر سفری شد عجبی نیست

ما را که چو دل رفته عزیزی به سفر های

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۷

حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۸ - اندرز به شاه صفوی

 

... از عدل اگر توانی امروز

زاد سفر از جهان بیندوز

نیک و بد اگر کنون گذاراست ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۸

حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۱۲ - سفیر خامهٔ بلند صریر به هوش افزایی مرزبانان حکمت پذیر

 

... چه بندی میان را به زرین کمر

که بستن ضرور است بار سفر

پی این سفر برگ و سازی بیار

سرشکی ببار و نیازی بیار ...

حزین لاهیجی
 
۲۸۵۹

حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۲ - حکایت

 

نهادیم پای سفر در طریق

سفر کرده ای چند با هم رفیق

به شهری رسیدیم از رودبار ...

... به جام است پاداش انصاف و جور

ازین پیشتر مدتی در سفر

فتاد از ره مصر و شامم گذر ...

حزین لاهیجی
 
 
۱
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۱۸۰