گنجور

 
۲۷۴۱

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

... کان سرو پیش دیده گریان من نبود

نگشاد دل ز لاله مرا زانکه بی رخش

داغ غمی نماند که بر جان من نبود ...

جامی
 
۲۷۴۲

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

... در سر نرگس هوای ساغر زر تازه شد

بزم گلشن را ز لاله جام لعل آمد پدید

افسر گل را ز ژاله عقد گوهر تازه شد ...

جامی
 
۲۷۴۳

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

... بس که خونین کفنان داغ تو بر دل رفتند

همه صحرای عدم لاله ستان خواهد شد

دید در کودکیت پیری و گفت این روزی ...

جامی
 
۲۷۴۴

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

... بساط زمرد به بستان کشید

نه لاله ست آن بلکه خونین دلی

به دل بهر تو داغ پنهان کشید ...

جامی
 
۲۷۴۵

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

... طفلان ره نشسته به امید جوی شیر

عارف به جست و جوی می لاله گون رود

جامی حدیث شوق لبش گفت عاقبت ...

جامی
 
۲۷۴۶

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

... در بیان شوق او هر لحظه چون اوراق گل

دفتر رنگین ز اشک لاله فام من برد

نامه من کی تواند برد قاصد پیش یار ...

جامی
 
۲۷۴۷

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

... هر کسی بهر دل خود سخنی می گوید

بر سر خاک شهیدان تو هر لاله جدا

شرح داغ دل خونین کفنی می گوید ...

جامی
 
۲۷۴۸

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷

 

... علم از جان آتشین بر زد

نیست بر خاک جامی این لاله

داغ او شعله از زمین بر زد

جامی
 
۲۷۴۹

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

... اگر چه غرقه به خون رفت عاشق تو به خاک

چو لاله داغ جفای تو بر جبین خیزد

ز شوق لعل لبت خاست در دل گرمم ...

جامی
 
۲۷۵۰

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

اشکم از دیده چو بی آن رخ گلگون بچکد

لاله ها بردمد از خاک وز آن خون بچکد

جز گیاه غم و اندیشه لیلی ندمد ...

جامی
 
۲۷۵۱

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

... عشق تو آن را به آب چشم من می پرورد

از پی گلگشت شیرین لاله را در بیستون

گردش دوران به خون کوهکن می پرورد ...

جامی
 
۲۷۵۲

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

... غنچه دل چون دل غنچه ست ما را این بهار

می نماید لاله زار عشرت امسالم به چشم

داغهای محنت دوری که بر دل بود پار ...

جامی
 
۲۷۵۳

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳

 

... پی بیمار پرسیش آمده سرو و سمن بر سر

همانا لاله شمع جمع نوخیزان باغ آمد

که دارد شعله آتش میان انجمن بر سر ...

جامی
 
۲۷۵۴

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

... دامن کشان نکرده به بستان گذر هنوز

مگشا نظر به لاله و نرگس که غایب است

چشم و چراغ مردم صاحبنظر هنوز

خلقی به عیش خنده زنان در چمن چو گل

جامی چو لاله غرقه به خون جگر هنوز

جامی
 
۲۷۵۵

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

آن لاله رخ که باشد از داغ ما فراغش

از دیده رفت لیکن بر سینه ماند داغش ...

جامی
 
۲۷۵۶

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰

 

خلقی چو گل شکفته و خندان به طرف باغ

ما و دلی ز هجر تو چون لاله داغ داغ

در باغ اگر نه بوی تو یابم ز هر گلی ...

جامی
 
۲۷۵۷

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

... سایه بر عارض گلرنگ تو انداخته زلف

بر گل و لاله ز پر چتر سیه ساختمان زاغ

موسم گل در باغم چه گشایند به روی ...

جامی
 
۲۷۵۸

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

... پرورده ابر رحمت توست

همچون گل و لاله خار و خاشاک

در صیدگه دلاورانت ...

جامی
 
۲۷۵۹

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

ای که چون غنچه دلی دارم از اندوه تو تنگ

همچو گل چند دورو باشی و چون لاله دو رنگ

جنگ من این همه با بخت از آن ست که تو ...

جامی
 
۲۷۶۰

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

... به گشت باغ رفتم تا برآیم

دمی چون لاله خوش با ساغر مل

مرا شوق تو گریانید چندان ...

جامی
 
 
۱
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۳۶۲