باز خون دلم از دیده روان خواهد شد
چشمم از هر مژه خونابه فشان خواهد شد
هست مقصود دلت آنکه بمیرم ز غمت
هر چه مقصود دل توست چنان خواهد شد
بس که خونین کفنان داغ تو بر دل رفتند
همه صحرای عدم لاله ستان خواهد شد
دید در کودکیت پیری و گفت این روزی
فتنه عالم و آشوب جهان خواهد شد
شکل بالا بنما گرچه شب تنهایی
در دلم ناوک و در سینه سنان خواهد شد
خون من جای دگر ریز که چون در کویت
کشته افتم همه را بر تو گمان خواهد شد
هر که دید از رخ تو خرم و خوش جامی را
گفت کین پیر دگرباره جوان خواهد شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین جوان بخت جهان باز جوان خواهد شد
هر چه در خاطر من گشت همان خواهد شد
آز در سیری او رو به یقین خواهد گشت
گنج درهستی او رو به گمان خواهد شد
شاخ در باغ معالیش ثمر خواهد داد
[...]
دلبرم عزم سفر کرد و روان خواهد شد
در دلم آنچه همیگشت چنان خواهد شد
او چو آب است و من سوخته با دیده تر
خشک لب ماندم و آن آب روان خواهد شد
بود بیگانه ز من چون بر من نامده بود
[...]
هر که بر ابروی و چشمت نگران خواهد شد
عاقبت کشتهٔ آن تیر و کمان خواهد شد
اگر آن روی دلارای نخواهی پوشید
فتنهٔ عالم و آشوب جهان خواهد شد
حلقهای گر ز سر زلف سیه بگشائی
[...]
نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد
عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جامِ عقیقی به سمن خواهد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تَطاول که کشید از غمِ هجران بلبل
[...]
عاقبت سید ما سوی مغان خواهد شد
به سراپردهٔ میخانه روان خواهد شد
گر بگویند که فرما و بیا مستانه
زند انگشت خوشی رقص کنان خواهد شد
آفتابی است که از مشرق جان می تابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.