آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید باغ و چشم من از گریه تر هنوز
شاخ شکوفه از خطر دی برست لیک
باشد ز آه سرد منش صد خطر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده
چون آن نهال تازه نیامد به بر هنوز
از سرو و گل چه سود خبر گفتنم که من
زان سرو گلعذار ندارم خبر هنوز
با باد بوی کیست چو آن نورسیده گل
دامن کشان نکرده به بستان گذر هنوز
مگشا نظر به لاله و نرگس که غایب است
چشم و چراغ مردم صاحبنظر هنوز
خلقی به عیش خنده زنان در چمن چو گل
جامی چو لاله غرقه به خون جگر هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به فصل بهار و زیباییهای آن اشاره میکند، اما احساس ناامیدی و غمگینی خود را نیز ابراز میکند. او به وجود گلها و شکوفهها در باغ اشاره میکند، اما از غیبت محبوبش ناراحت است و میگوید که حتی در این فصل زیبا، دلش غمگین است. باوجود زیبایی طبیعت، او از فقدان کسی که دوستش دارد، رنج میبرد و این حس خلأ باعث شده است تا نتواند از زیباییهای بهار لذت ببرد. در نتیجه، او به دیگران توصیه میکند که بر زیباییها تمرکز نکنند چون خودش در درد و غم به سر میبرد.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و محبوب من هنوز در سفر است. باغ شکوفا شده و با این حال چشمان من هنوز از اشک پر است.
هوش مصنوعی: شاخ شکوفه از سرما و خطر دی ماه با وجود اینکه شکفته است، اما از نفس سرد من هنوز در معرض خطرات فراوانی قرار دارد.
هوش مصنوعی: درخت گل شکوفه زده است، اما چه سودی دارد وقتی که نهال تازه هنوز به ثمر نرسیده است.
هوش مصنوعی: صحبت کردن از زیباییهای سرو و گل چه فایدهای دارد، در حالی که من خود از زیبایی آن سرو خوشاندام هنوز بیخبرم.
هوش مصنوعی: بوی چه کسی با باد به مشام میرسد، همچون گلی تازهرسیده که هنوز به باغ نرفته و دامنش را به زمین نمالیده است.
هوش مصنوعی: به گلهای زیبا و خوشبو نگاه نکن، چون مردم فرهیخته و صاحبنظر هنوز غایبند و آنها نمیتوانند به این زیباییها توجه کنند.
هوش مصنوعی: مردم در حالی که در چمن به شادی و خنده مشغولند، همچون گلها و لالهها هستند؛ در حالی که لالهها در خون جگر خود غوطهورند و هنوز به زندگی ادامه میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم
گرد سر تو از سر خد بیخبر هنوز
بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا
[...]
از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز
نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز
باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام
صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز
روزی که آه من به هواداری توخاست
[...]
خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز
نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز
با آن که خاک شد به سر راه انتظار
پر می زند نفس به هوای اثر هنوز
تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟
[...]
ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر
اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
الا بر آستان جلال تو آسمان
پیش کسی نبسته به خدمت کمر هنوز
در مدح اهل فارس سرودم قصیدهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.