گنجور

 
۲۶۴۱

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۵ - شیخ عطار فرماید

 

... نسبت گونه والای بمی و برمی

برخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد

جز بدستار طلا دوز و کلاه قمه ...

نظام قاری
 
۲۶۴۲

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۳ - خواجه حافظ فرماید

 

... در جواب او

والا بباغ رخت بدیدیم و لاله بود

بر جیب دکمهای درش همچو ژاله بود

آن جرم آل و لالی و گلگون بشاهدی

صد بار به زرنک گل و روی لاله بود

در بزم رخت می همه از رنک قرمزی ...

... دیدم بپرده شاهد والا که تافته

بر رویش از شرابه مشکین کلاله بود

اطلس عروس میشد و داماد کشته صوف ...

نظام قاری
 
۲۶۴۳

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - خواجوی کرمانی فرماید

 

... بغیر جامه والای قالبک زده نیست

نگار لاله رخ مشک خال سیم عذار

فراقنامه مدفون چو خواند مخفی شست ...

نظام قاری
 
۲۶۴۴

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱ - خواجو فرماید

 

... بند قبای غنچه بنفش از بنفشه دوز

والای آل لاله بچتر سمن رسان

تشریفها که برقد اشعار دوختم ...

نظام قاری
 
۲۶۴۵

نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۵ - مکتوبی که صوف با صفوت باطلس بانصرت بخط ابیاری قلمی فرموده در لباس صاحب البسه

 

... یاران بقچه کش همه محضر نوشته اند

عجب ازان آرام جان که ما را برقعه از کاغذ جامه بیت یاد نکرد گلستان سلام بخواند دادی بهار والای قلغی سلام بخواند شیخ رمضان جامه منبر پابوسی میرساند پیر خرقه دام نعلینه سلام بخواند آنها میرود که از روح جرزدان و قالب کلاه شرم ندارند بزه نباشد عصا و مسواک چنین برهنه و دوکک در قبا اگر چه ماسوره جامه ابریشم پوشیده این بزه چون طوق گردن او خواهد شد و نفرینی که بکند بگریبان خودش میرود جامه ما از گناه میشویدمعتمد باسلق وکیل خرج سلام بخواند چنین رسانیدند که پیش از حد خرده کیرد رشته وانموده که کیسه بری در پی من افتاده است حاضر باش که دزد از خانه بدرنیست استاد سوزنی ریسمان سلام بخواند لاله لالایی و خواجه عنبر کتان عنبری و خواجه سر در رخت ختنه سور و سه وردار لنگوته و خواجه کافور ابیاری و مهتر قشمشم نیمتنه و مهتر تک و دو پاپوش سلام بخوانند رکیب دار بر کسون سلام بخواند آغا کندمک تویی جبه سلام بخواند در ملک مروارید سلام بخواند دگمهای جیب خورد و بزرگ سلام بخوانند ایچکی بدرویی سلام بخواند دسمالی شب مریم رشته بود که باینجانب ارسال کردی که شایستی جهه مقنعه آنمستوره گزی فرستاده شدی پاشای شیب جامه والا سلام بخواند مهمات لایقه جامه خواب رجوع فرماید تا کمر بسته بتقدیم رساند عروس خاتون سر آغوش با دختران پیچک و سربند سلام بخوانند بی بی علولوی چشم آویز سلام بخواند خواجه گرزالدین دستار دمشقی سلام بخواند بدست دارنده نامه میلکی و میخکی وکله واری بر سر فرستاده شد همانا رسیده باشد کمر در صحبت سلام میرساند غلام سلام بخواند بازیار حقه دربندی سلام بخواند مشعله دار نمد سرخ سلام بخواند زیادت گرد ملال بجامه مخاذیم نمیرساند

رختت از هر چه هست افزون باد

نظام قاری
 
۲۶۴۶

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۱ - حکایت بر سبیل تمثیل

 

داشت پور سبکتگین دو غلام

گلرخ و لاله روی و سرو خرام

هر دو در پله بها همسنگ ...

جامی
 
۲۶۴۸

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را

 

... همچو من در دعای لیلی باش

لاله می چر به جای خار و گیاه

وز خدا سر خروییش می خواه ...

جامی
 
۲۶۴۹

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را

 

... نرگس چشم ازان شود بی آب

لاله روی ازان شود بی تاب

خم ابرو که خوانیش مه نو ...

جامی
 
۲۶۵۰

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا

 

... مرغی از طرف باغ ناله کشید

بر تو داغی به سان لاله کشید

واندر این تیره شب ز ناله زار ...

جامی
 
۲۶۵۱

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۵ - عزیمت کردن معتمر و عیینه به جانب مسجد احزاب در طلب ریا

 

... طاق محرابشان دو ابرویش

همچو لاله به سینه داغ تو برد

شعله زن لاله ای ز باغ تو برد

گرچه بار رحیل از اینجا بست ...

جامی
 
۲۶۵۳

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳۱ - قیام نمودن ابسال به دایگی سلامان و دامن بر زدن در پرورش آن پاکیزه دامان

 

... چشم مستش آهوی مردم شکار

جلوه گاهش در میان لاله زار

ملک خوبی را به رخها شاه بود ...

جامی
 
۲۶۵۵

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین

 

... کور بود هر که نه بینا به اوست

مکحله لاله شده سرمه سای

میل زمرد به درون داده جای ...

جامی
 
۲۶۵۷

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۳۲ - مقاله ششم در اشارت به زکات که سرمایه بالش مال و مالش نفس بخل سگال است

 

... بهر چه کردی سوی بیچاره پشت

داغ دو روه به تنت لاله وار

بس که بسوزند شوی لاله زار

جای دگر داغ کند هر درم ...

جامی
 
۲۶۵۸

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۵۳ - حکایت زاغی که چند روز در قفای کبکی دوید و از رفتار خود بازمانده به وی نرسید

 

... عرضه ده مخزن پنهان کوه

سبزه و لاله چو لب مهوشان

داده ز فیروزه و لعلش نشان ...

جامی
 
۲۶۵۹

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵ - دست تضرع به مناجات برآوردن و در حلقه اجابت قبله حاجات استوار کردن

 

... تیر باران فکن از قوس قزح

از صبا باده ده از لاله قدح

پرده عصمت گل پیرهنان ...

... لب پر از خنده ز تو غنچه باغ

داغ بر سینه ز تو لاله به راغ

غنچه تنگدل باغ توییم

لاله سان سوخته از داغ توییم

هر که بر دل ز تو داغش باشد ...

جامی
 
۲۶۶۰

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی

 

... محملت راست به هر پیش و پسی

لاله از بانگ فتاده جرسی

گر بنفشه نه ز دستت سیلی ...

جامی
 
 
۱
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۳۶۲