گنجور

 
۲۵۰۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵

 

... بدو عزیز شود هر که شد ز دهر ذلیل

وز او صحیح شود هر که شد ز چرخ سقیم

زهی به رتبت تو معترف سپهر و نجوم ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۲

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

... تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید

چون چرخ نبینند مرا ساعتی آرام

گر در نگرم هیچ بدان عارض چون ماه ...

... دولت به وی آراسته چون ملک به انصاف

ملت به وی افروخته چون چرخ به اجرام

نزد نسب عالی او هر نسبی پست ...

... بر خاک زمین حلم تو را مایه تقدیم

بر چرخ برین رای تو را پایه اقدام

ضرغام کند پرورش مهر تو روباه ...

... تا از دهن خلق ثنا زاید و مدحت

تا از روش چرخ شهور آید و اعوام

بادا روش چرخ تو را بنده مطواع

بادا دهن خلق ز تو شاکر انعام ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

چه جوهر است که ماند به چرخ آینه فام

بدو دهند مگر گونه چرخ و آینه وام

به روی آینه ماند ز روی گونه و رنگ

چنانکه آینه ماند به چرخ آینه فام

اگر در آینه صورت همی توان دیدن

دراو ز چرخ توان دید صورت اجرام

همی خروشد و خود بی دهن به وقت خروش ...

... صبا به قوت او گل دماند از در و بام

چو دور چرخ گهی ایمن است و گاه مخوف

چو جرم ماه گهی ناقص است و گاهی تام ...

... چرا محیط زمین گشته ای چو حلقه دام

به چرخ بر شوی از خاک و مرکب تو رخام

تو را که داد چنین قدرت و چنین الهام ...

... دلش طبیب و در انعام او شفای سقام

به دست چرخ کند نیکخواه را نصرت

زلفظ هر که دهد بدسگال را دشنام ...

... ز زحمت گل و سبزه نمی شناسد چشم

که روی سبزه کدام است و روی چرخ کدام

به تیغ باده بباید برید گردن غم ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

... اشارت قلمش مقتدای خان و تکین

سیاستش ننهد چرخ تند را گردن

فراستش نکند عقل محض را تمکین ...

... قدر گشاده به قهر منازعانش کمین

خجل کند قدمش چرخ را به قدر رفیع

مدد دهد قلمش نطق را به لفظ متین ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۵

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳

 

... مرغان کشند از آتش سوزان و باب زن

گفتم همی به چرخ چو ببریدم از قمر

جستم همی سکون چو جدا ماندم از سکن ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

... تو را چو جرم زمین باد مرتبت باقی

تو را چو چرخ فلک باد عمر بی پایان

ستاره از جهت حرمت تو در بیعت ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۷

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷

 

... مشک من یکسره کافور شد از عنبر او

چنبر چرخ نگردد به مراد دل من

تا نگیرم به کف آن عنبر پرچنبر او ...

... ماند از گونه به نیلوفر و اندر حسد است

چرخ نیلوفری از گونه نیلوفر او

زین پس از هیبت یوزی که فرستاد بدو ...

... عالم آراسته باد از اثر زیور او

قدرش آن چرخ که ممکن نشود غایت آن

عمرش آن بحر که پیدا نبود معبر او

ادیب صابر
 
۲۵۰۸

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹

 

... با حرمت مروه و صفا کرده

چندانکه بقاست چرخ گردان را

ایزد به بقای تو قضا کرده ...

ادیب صابر
 
۲۵۰۹

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

... یگانه ای که تفاخر کند زمانه بدو

چنانکه چرخ به خورشید و پادشا به سپاه

مزین است به نشر ثنای او آفاق ...

... ز مدح اوست سخن را محل و رتبت و جاه

به چرخ همت او وهم ننگرد زقصور

ز بحر مدحت او عقل نگذرد به شناه ...

... به آب تیره همی دارد و به حال تباه

سه سال شد که از این هشت چرخ و هفت اختر

به کام خویش نبودم در این سه سال و دو ماه ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱

 

... نفع امید گشته و دفع حزن شده

تا دور چرخ جور کند دولت تو باد

از جور چرخ در کنف ذوالمنن شده

وآنجا که سرکشان جهان انجمن کنند ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

... به ناز از بخشش دستش موالی

به رشک از قدر او چرخ و کواکب

به شرم از جود او بحر و لالی ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۲

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶

 

... باغی مگر که معدن نسرین و سوسنی

چرخی مگر که جایگه ماه و اختری

منزلگه تو با کف موسی برابر است ...

... هرگز مشعبدی نبود چون پیمبری

فرزند مصطفی و نهاده نجوم چرخ

برطالع سعادت او مهر مادری ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷

 

... اگر عیان نشدی عدل در حجابستی

گذشت همتش از هفت چرخ پنداری

که مرکبش ز دعاهای مستجابستی ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸

 

... آن عادلی که عدل تو چیزی دهد به خلق

از هر ستم که چرخ ستمگر کند همی

شاهنشه زمانه و سلطان شرق و غرب ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۵

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰

 

... گه در پناه مهی گه در جوار گلی

گر در پناه مهی چون چرخ بد چه کنی

ور در جوار گلی چون خار دل چه خلی ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱

 

... خوش بودی گر همه برناستی

تا مه ناکاسته گویی ز چرخ

صورت روی صنم ماستی

هیچ مبادات ز چرخ اندهی

هیچ مبادت ز جهان کاستی

ادیب صابر
 
۲۵۱۷

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳

 

... مهری و زیبد که مهروار بتابی

چرخی و شاید که چرخ وار بمانی

ادیب صابر
 
۲۵۱۸

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴

 

... قلم به نام من اندر مکش که نام تو را

همی به چرخ رسانم به شعر چون شعری

چو شعر نیک بیابی نگه نشاید کرد ...

ادیب صابر
 
۲۵۱۹

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵

 

... آرایش زمین و زمان سرسریستی

جعفر که شمس دین شد و گویی که شمس چرخ

با طبعش از صفات سخاوت بریستی ...

ادیب صابر
 
۲۵۲۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶

 

... چو هست حافظ عمرت خدای عزوجل

زدور چرخ و صروف زمانه بی وجلی

زگفته جبلی گر چنین قصیده ستی ...

ادیب صابر
 
 
۱
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۴۹۲