... شنیده بودم کاین باغ یکدو ماهی پیش

خراب بودی و ویران ز گردش مه و سال

درست گفتی از طاق کسری و پرویز ...

... در باغ گل نرستی و در بوستان نهال

تعدیل وزن و گردش خاک از جبال شد

تا بر به یک و تیره کند سیر و انتقال ...

فغان ز گردش این چرخ کوژپشت کهن

سپهر کژ حرکات و ستاره ی ریمن ...

... کسیکه فکرت او راست کردگار جهان

خمیده شد قدش از گردش دی و بهمن

دریغ از آن سر کآسوده شد بخاک لحد ...

... بسته عهد اتفاق اندر پی تاراج دلها

غمزه جانان ز سویی گردش گردون ز یکسو

دست و پیمان داده با هم بر سر ویرانی ما ...

... باد در دریا ز سویی سیل در هامون ز یکسو

آفتابا در مدار خویش گردش کن که ترسم

مرکزت از یکطرف ویران شود کانون ز یکسو ...

... نشسته شاه جمشید از بر تخت

به گردش صف زده گردان ز هر سو

همی کرد افسرش بر ماه نازش ...

... به بغداد اندر آمد چون هلاکو

ز گردش مرکبش ترکان یغما

همی شستند رخت از آب آمو ...

... تابکی جان برادر پرتی از این مرحله

گردش ایشان به تحریکات غیر است ای پسر

بر مثال مهره شطرنج و نرد و طاوله ...

... در آن نبشته خط استوا و محور قطب

مدار مهر و نقوش زمین و گردش ماه

فسون چشم غزالان روس و روی سپید ...

... امیدوار چنانم که کردگار جهان

همی بداردش از گردش زمانه پناه

... آنگه بسوی مقصد با کاروان روان شد

خرم ز دور گردون وز گردش زمانه

چون بازگشت از حج آمد به پیش قاضی ...

... عیسای طریقت را شمعون صفایی

گیرم که فلک همچو رحی دارد گردش

دست تو بود محور و تو قطب رجایی ...

... بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی

دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی

غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا ...

... الا کجایند آن شاعران که هر شب و روز

گریستندی از دست گردش گیتی

یکی ز فتنه جادوگر قدر مجنون ...

... به دریای حوادث خستگان را فلک مشحونی

تو در هنگام گردش بر خلاف چرخ وارونی

فلک کژ رو بود تو راستکاری راست قانونی ...

... از شمیران ترا به ری آورد

گردش آسمان دولابی

تا بر این بنده ارمغان آری ...

... در مهد امان و تخت اقبال

از گردش چرخ فارغ البال

از روی امیر شاد و خرم ...

... بر سرچشمه روان شد پی آب

قدش از گردش گردون شده خم

روزگارش سیه و حال دژم ...

... قوس با جدی همان ماه نومبر است و دسمبر

این ده و دو مهت از گردش خور پیدا شد

... همه با گوزنان و گوران به دشت

خرامند در گردش و بازگشت

به سر گل فشاندند بر جای خود ...

... یعنی اصحاب رسول پاکزاد

جمله بر گردش همی کرده هجوم

خواجه همچون بدر و ایشان چون نجوم

... جهت بندگی از شیخ و صبی

انجمن گشته به گردش ز نیاز

همه اشیاخ و بزرگان حجاز ...

... سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست

انقلاب رنگ دارد گردش ایام ها

دارد الهام تسلی از تپش ذوق دلم ...

... اگر دیوانه ما را جنون زنجیر پا گردد

به یاد گردش چشمش دل پراضطراب من

مثال دانه ای باشد به کام آسیا گردد ...