حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیر مومنان حضرت علی بن ابیطالب
... خاکی به دهان ریز ملامت نگران را
دور عجبی گردش این دایره دارد
وقت است که گردون بگذارد دوران را ...
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - تجدیدِ مَطلَع
... گوییا عضو ز جا رفته ام آرامم نیست
تا ز ایران بدر از گردش دوران رفتم
ای شه مصر که با خسته دلانت نظری ست ...
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در شکایت از روزگار
... به دور آور آن شادی آور قدح
که دلگیرم از گردش روزگار
گران گشته بر دوش من زندگی ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰
... این قطره ندانم ز رگ جان که جسته ست
می گردد اوا از گردش خویشش خبری نیست
گوی فلک از صولت چوگان که جسته ست ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
... بیگانه است در نظرم دور آسمان
چشمم همین به گردش پیمانه آشناست
در آتشم ز نسبت شمشاد با قدت ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰
... آن رنگ کدام است که در برگ خزان نیست
در دایره گردش افلاک ندیدیم
چشمی که به دنبال نگاهت نگران نیست ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
... بیا صید بط میکن که نخجیر خرابات است
خراب گردش ساغر فدای جلوه ساقی
مرا تلقین این ذکر خوش ازپیر خرابات است ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹
... گر عکس رخ یار به پیمانه درافتد
گو گردش پیمانه درین بزم ز غیرت
با چرخ تنک ظرف حریفانه درافتد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶
... ز دور چرخ چه اندیشم از فلک چه کشم
مرا به گردش ساغر مدار می گذرد
چرا دراز نباشد شب فراق حزین ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹
... که آخر کام نعمت خواره از جان سیر می گردد
شدم شوریده خاطر از خیال گردش چشمی
به هم این حلقه ها چون بسته شد زنجیر می گردد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
... دوران سر فتنه بازکرده ست
ای گردش چشم یار برخیز
یکسر شده نغمه ها مخالف ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸
... فکر آخر شدن دور قدح کشت مرا
ورنه از گردش افلاک ندارم تشویش
راز پوشیده دل ها همگی گردد فاش ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۱
... خون دلم که از مژه ی خون فشان روم
بسیار دیده گردش ایام نخل ما
همراه گل نیامده ام تا خزان روم ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۵
... حزین از حسرت آب حیات رفته در غفلت
به گردش ازکف افسوس خود دست آسیا دارم
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۸
... دستی به تار طره چنگ و رباب کن
زان پیشتر که گردش دوران کند خراب
ساقی مرا به یک دو سه ساغر خراب کن ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹
... از لبم حرف آشنا رفته
رفته بر پیکرم ز گردش چرخ
آنچه بر دانه ز آسیا رفته ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۰
... کان ماه به شهر آمد گرد سفر آلوده
از خیل تماشایی گردش حشری پویان
آیینه رخسارش نور نظر آلوده ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۶
... نیم غمگین در میخانه را گر محتسب گل زد
که در گردش ز چشم مست خود میخانه ای داری
تو شمع بزم اغیاری و دل می سوزد از حسرت ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۳
... چند در شام زند غوطه صفای صبحم
دم یاری بود ای گردش دوران مددی
سخت از پرده ناموس به تنگ است حزین ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵
خرابم از ادای شیوه مستانه چشمی
خمارآلوده ام از گردش پیمانه چشمی
شراب شوق هر کس جلوه در پیمانه ای دارد ...