پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر
... جز کار مادران نکنی کار دیگری
روزیکه رسم و راه پرستاریم نبود
میدوختم بسان تو چشمی به منظری ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - خوان کرم
بر سر راهی گدایی تیره روز
ناله ها میکرد با صد آه و سوز ...
... گر نبودی کاردان جرم تو بود
نیست راه کج ره حق جلیل
کجروان را حق نمیگردد دلیل
تو براه من بنه گامی تمام
تا منت نزدیک آیم بیست گام ...
... چشم دادم تا دلت ایمن کند
بر تو راه زندگی روشن کند
بر تن خاکی دمیدم جان پاک ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - دریای نور
... چو افتادی اندر ترازوی مهر
چو صد راه داد و گرفتت سپهر
رهایی دهندت چو زین رنجها ...
... چو نام تو خوانند دریای نور
درودیم بفرست زان راه دور
ترا هر چه قیمت نهد روزگار ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی
... گفت هان بر گوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن
گفت آن زرها که بردستی کجاست ...
... شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من براه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی کج نکردی راه را
می زدی خود پشت پا بر راستی ...
... دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو قاضی را به هرجا خواست برد
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۹ - دکان ریا
... بند نیرنگ قضایش دست بست
حرص با رسواییش همراه کرد
تیغ ذلت ناخنش کوتاه کرد ...
... گر ز مهر این دم به بندیمت به دم
راه را هرگز نخواهی کرد گم
گر ز رسم و راه ما آگه شوی
ماکیانی بس کنی روبه شوی ...
... نرخ آنگه پرس از بازارگان
ماکیان را آن فریب از راه برد
راست اندر تله روباه برد ...
... وان سر بی باک از تن کنده شد
ره ندیده روی بر راهی نهاد
چشم بسته پای در چاهی نهاد ...
... بر سر آنست نفس حیله ساز
که کند راهی سوی راه تو باز
تا در آن ره سربپیچاند ترا ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر
... کور و عاجز بس در افکندم بچاه
تا که شد هموار از بهر تو راه
از پی یک راست گفتم صد دروغ
ماست را من بردم و مظلوم دوغ
سنگها انداختم در راه ها
اشکها آمیختم با آه ها ...
... هر که بینی رشته ای دارد بدست
هر کجا راهی است رهپوییش هست
تو چه میدانی که دزد خانه کیست ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - دیده و دل
... من از دست تو افتادم درین بند
تو رفتی و مرا همراه بردی
به زندانخانه عشقم سپردی ...
... تو استادی درین ره من نوآموز
تو گفتی راه عشق از فتنه پاک است
چو دیدم پرتگاهی خوفناک است ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۶ - ذره
... تو از وزیدن بادی ز کار درمانی
نه مقصد است که گردد عیان ز نیمه راه
نه مشکل است که آسان شود بسانی ...
... هزار قرن اگر درس معرفت خوانی
بپویی ار همه راههای تیره و تار
بدانی ار همه رازهای پنهانی ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۸ - راه دل
ای که عمریست راه پیمایی
بسوی دیده هم ز دل راهی است
لیک آنگونه ره که قافله اش ...
... سالها رفتی و ندانستی
کانکه راهت نمود گمراهی است
قصه تلخیش دراز مکن ...
... همچو ما نفس نیز خودخواهی است
به رهش هیچ شحنه راه نیافت
دزد ایام دزد آگاهی است ...
... بمراد کسی زمانه نگشت
گاهی رفقی و گاه اکراهی است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - رفوی وقت
... میفزایی کار و میکاهی مرا
من بسر این راه پیمودم همی
خون دل خوردم نیاسودم دمی ...
... پاره هر جامه را سوزن بدوخت
سوزنی صد رنگ پیراهن بدوخت
پاره جان در رگ و بند است و پی ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - رنج نخست
... هنوز نیک و بد زندگی بدفتر عمر
نخوانده ای و بچشم تو راه و چاه یکیست
ز پای چون تو در افتاده اند بس طفلان ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - روباه نفس
... ز صحرا جانب ده بازگشتن
نمودن رهروان خرد را راه
ز هر بیراهه و ره بودن آگاه
ز دنبال نو آموزان دویدن ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - روح آزاد
... واگذار این لاشه ناچیز را
در نورد این راه آفت خیز را
زر کانی را چه نسبت با سفال ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - سرنوشت
... چرا بملک سیاهی سیه کنی وجدان
ز طایران جهان دیده رسم و راه آموز
ببین چگونه بسر میبرند وقت و زمان ...
... که همچو دور جهان سست عهد بود انسان
ز راه تجربه گر هفته ای سکوت کنی
نه خواجه ماند و بانو نه شکر و انبان ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن
... بس افتادگان را پرستار نیست
مپیچ از ره راست بر راه کج
چو در هست حاجت به دیوار نیست ...
... ره زندگان است عیبش مکن
گر این راه همواره هموار نیست
پی کارهایی که گوید برو ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل
براهی در سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری ...
... وزان بار گران هر دم خمیدی
ز هر گردی برون افتادی از راه
ز هر بادی پریدی چون پر کاه ...
... که کارآگاه اندر کار مشکل
چنان بگرفته راه سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس جز از خویش ...
... به خار جهل پای خویش مخراش
براه نیکبختان آشنا باش
ز ما هم عشرت آموز و هم آرام ...
... ز مور آموز رسم بردباری
مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۵ - شب
... شده آزرده از دانه کشیدن
برسم و راه دیرین داد چوپان
در آغل گوسفندان را نشمین ...
... بشد گنجشک بهر دانه جستن
نماند توسنی و راهواری
ز ناهمواری ایام توسن ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - شباویز
... جهان چون دل بت پرستان سیاه
مه از دیده پنهان و در راه چاه
بخفتند مرغان باغ و قفس ...
... بهر پشت کاهیده باری نهد
بسی رفته گم گشت ازین راه راست
بسی خفته چون روز شد برنخاست ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - شکسته
... یاد حق بر یاد خود بگزیده اند
کار ابراهیم ادهم کرده اند
رهروان این گذرگاه آگهند
توش راه خود فراهم کرده اند
گله های معنی از فرسنگها ...
... هر کسی را با چراغ بینشی
راهی این راه مظلم کرده اند
از صبا گویی تو و ما از سموم ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - شکنج روح
... بخود گفت زندانی تیره بخت
که شب گشت و راه نظر بسته شد
برویم دگر باره در بسته شد ...
... اشارت همی کرد با چشم و دست
چو راه اوفتادم براه افتاد
چو باز ایستادم بجای ایستاد ...