شد وقت آنکه درد نهان را دوا کنیم
روی نیاز خویش به سوی خدا کنیم
ای خفتگان بستر راحت سحر رسید
خیزید تا گذر به خدا از رجا کنیم
خیزید تا به وعده «ادعونی استجب»
تکلیف خود به درگه داور ادا کنیم
بیگانگی بس است ز درگاه کردگار
خود را دمی به خالق خود آشنا کنیم
تا صبح عمر ما ننموده است رو به شام
کاری برای خجلت روز جزا کنیم
اشکی ز چشم خویش بریزیم و اندر او
از بهر شست و شوی گناهان شنا کنیم
بهر نجات آتش دوزخ به صد امید
دست دعا بلند سوی کبریا کنیم
تا کاسهای دیده نگردیده پر ز خاک
چشمی به حال بیکسی خویش وا کنیم
بهر گذشتگان و اسیران زیر خاک
نزد خدای عالم و آدم دعا کنیم
از یاد رفته وعدهٔ روز الست ما
یک شب وفا به وعده قالوا بلی کنیم
شیطان نهاده بند اطاعت به پای ما
بهر رها نمودن خود دست و پا کنیم
تا از پی شفاعت ما چاره جو شود
روی نیاز را به سوی مصطفی کنیم
از قلب سوزناک سوی کشور نجف
با گریه التجا به شه اولیاء کنیم
گاهی سوی علی و ولی متلجی شویم
گه روی استغاثه به خیرالنساء کنیم
دستی به دامن حسن مجتبی زنیم
روئی به آستان شه کربلا کنیم
این پنج تن مقرب درگاه داورند
هر پنج را شفیع پی مدعا کنیم
یا رب اگر ز لطف نبخشی گناه ما
در حیرتم که جز در تو رو کجا کنیم
یا رب حساب معصیت ما ز حد گذشت
راهی نما که چاره جرم و خطا کنیم
یا رب دری گشا ز هدایت به روی ما
شاید دیگر ز کثرت عصیان حیا کنیم
یا رب همیشه کار تو فضل و کرامتست
بر ما مبین تو جرم و خطائی که ما کنیم
یا رب به خدمت تو چه گوئیم در جواب
به هر حساب چون به صف حشر جا کنیم
اعضای ما تمام بود شاهد گناه
دیگر گذشته آنکه ز عصیان ابا کنیم
نزد تو ای مهیمن یکتا تمام عمر
یک دم نشد که پشت عبادت دو تا کنیم
ما را ببخش ورنه به آلعبا تو را
چندان قسم دهیم که از خود رضا کنیم
(صامت) ز آب توبه گناهان خود بشوی
تا خویش را ز آتش دوزخ رها کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمیکند
[...]
آن به که روز عید به می التجا کنیم
عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم
با پیر می فروش برآریم خلوتی
یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم
از صوت نای و نی بستانیم داد عید
[...]
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم
در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم
بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم
رندان لاابالی و مستان سرخوشیم
[...]
ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم
با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم
بر آستان پیر خرابات سرنهیم
بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم
خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم
[...]
برخیز تا زیارت ماتمسرا کنیم
جان را برای قطره اشکی فدا کنیم
بر مرهم مسیح بخندیم و بگذریم
هر درد را به حسرت دردی دوا کنیم
داغیم و کار ما سفر ملک سینههاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.