گنجور

 
سلمان ساوجی

نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش

نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش

مدعیی جوش می، دید بپیچید سر

زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش

رند خراباتیش، داد شرابی گران

هر که خورد جرعه‌ای باز نیاید به هوش

مطرب مجلس بساز، پرده ابریشمیت

تا همه بر هم زنیم، پنبه پشمینه پوش

هر که به صبح ازل، جای می ازین می‌کشید

در عرصاتش کشند، روز قیامت به دوش

 
 
 
منوچهری

کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش

کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش

بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش

در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش

مولانا

مستی امروز من نیست چو مستی دوش

می‌نکنی باورم کاسه بگیر و بنوش

غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب

گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش

عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون

[...]

ابن یمین

باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش

بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش

تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن

باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش

بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
صائب تبریزی

مهر لب هزره گو پرده آهستگی است

پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش

برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت

هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش

رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب

[...]

حکیم سبزواری

دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش

غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

در همه جا با همه دیده بدلدار دوز

از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

سینه بجار غمش تا بتوان میخراش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه