مهر لب هزره گو پرده آهستگی است
پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش
برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت
هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش
رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب
تا صف مژگان اوزد به صف اهل هوش
دامن توفیق را جهد تواند گرفت
پا اگر افتد زکار از سر همت بکوش
هیچ کس ازاهل هوش نیست درین انجمن
چون سر منصور را دارنگیرد به دوش
از دل روشن به خاک با خود شمعی ببر
شیر ز پستان صبح تا به قیامت بدوش
سردی ابنای دهر گرمی از آتش ربود
دیگ تمنای ما چون ننشیند ز جوش؟
صائب اگر شق کنی پرده تقلید را
ازدل ناقوس کفر ذکر حق آید به گوش
عشق درآمد به دل،رفت ز سر عقل و هوش
روی به ساحل نهد کف چوزند بحر جوش
صحبت ما حال شد قال سر خودگرفت
سیل به دریا رسید ماند به ساحل خروش
مغز به باد فنا رفت ز سودای عشق
کف سر خودرا گرفت دیگ چوآمدبه جوش
خضر ره اتحاد ترک لباس خودی است
نغمه چوبی پرده شد راست درآید به گوش
چند توان داشتن در نمد آیینه را؟
دست بکش زآستین ،خرقه بیفکن زدوش
نیست به جز یک شراب درخم و مینا و جام
دیده غفلت بمال باده وحدت بنوش
این شرر شوخ کرد پاره گریبان سنگ
بررخ عشق ازل پرده طاقت مپوش
مرهم راحت کجا داغ مرا به کند؟
آتش خورشید را ابر نسازد خموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زبان رمزآلود و استعاری، موضوعاتی چون عشق، عقل، وحدت و فنا را بررسی میکند. شاعر با استفاده از تصاویری چون برق فنا و دامن توفیق، به تضادهای زندگی و جستجوی حقیقت در دنیای فانی اشاره میکند. همچنین، بر اهمیت تحمل گرما و درد ناشی از عشق تأکید میکند و از اجتماع اهل هوش سخن میگوید که در آن سر منصور را نباید به دوش گرفت. در نهایت، شاعر به نوشیدن شراب وحدت و رهایی از قید و بندهای دنیوی دعوت میکند و این پیغام را میرساند که عشق واقعی فراتر از عقل است و نباید از داغ عشق هراسان بود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت در دل مانند پردهی نازکی است که به آرامی احساسات را پنهان میکند؛ همان طور که پنبه به آرامی جرس را نرم و ساکت میکند، دل انسان نیز به آرامی احساساتش را مخفی میسازد.
هوش مصنوعی: آتش نابودی با خندهای به خرمن خیال زده شد و هر چیزی که در این جهان فانی وجود داشت، تبدیل به آینهای پوشیده گردید.
هوش مصنوعی: عقل انسان مانند موجی است که در بیابان به حرکت در میآید و تنها به سرابهای دروغین مینگرد، در حالی که زیبایی و ظرافت چشمان او توجه اهل حکمت و هوش را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به موفقیت دست یابی، باید تلاش کنی و از تلاش کردن دریغ نکنی، حتی اگر در ابتدا شکست بخوری.
هوش مصنوعی: در این جمع، هیچکس به اندازه کافی زیرک و باهوش نیست، زیرا هیچکسی نمیتواند بار سنگین سر منصور را به دوش بگیرد.
هوش مصنوعی: از دل پاک و روشن خود، شمعی را به خاک بیاور. شیر را که از پستان صبح میریزد، تا روز قیامت بر دوش خود حمل کن.
هوش مصنوعی: سردی انسانها در جهان، حرارت آرزوهایمان را از بین برده است. مگر اینکه دیگ آرزوهای ما دوباره به جوش بیفتد؟
هوش مصنوعی: اگر شما قالبهای تکراری و تقلیدی را از دل خود کنار بزنید، آنگاه صدای حق و حقیقت به گوش شما خواهد رسید.
هوش مصنوعی: عشق به دل راه پیدا کرد و عقل و هوش را از سر برد. فردی به سمت ساحل میرود و در حالتی سرشار از احساسات، به تماشا و لذت از دریا میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که گفتگوی ما به خوبی پیش رفت، اما ناگهان مانند سیلی خروشان به سمت دریا حرکت کرد و در میان این جریان، دریا به ساحل آرامش خود رسید و سر و صدا کرد.
هوش مصنوعی: در اثر عشق و شوقی که در سر دارد، عقل و خردش تحت تأثیر قرار گرفته و به باد رفته است. مانند زمانی که دیگی به جوش میآید و بخار میکند، او نیز از شدت این احساسات به هیجان آمده است.
هوش مصنوعی: خضر، راهنمای اتحاد، لباس خود را کنار گذاشته است. نغمهای که شبیه صدای چوب است، به طور مستقیم به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: آیا میتوان از نمد، آینهای با کیفیت درست کرد؟ بهتر است از آستین خود دست بکشی و لباس روحانی خود را بر زمین بیندازی.
هوش مصنوعی: جز یک شراب در ظرف و فنجان، چیزی نیست. پس چشم غفلت را کنار بگذار و از بادهٔ وحدت بنوش.
هوش مصنوعی: این شعله بازیگوش، دامن سنگی را که بر چهره عشق جاودانه است، پاره کرده است؛ بنابراین دیگر طاقت خود را برای پنهان کردن این واقعه به کار نبر.
هوش مصنوعی: راحتی که بتواند زخم مرا التیام بخشد کجاست؟ ابر نمیتواند آتش خورشید را خاموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش
مستی امروز من نیست چو مستی دوش
مینکنی باورم کاسه بگیر و بنوش
غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب
گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش
عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون
[...]
باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش
بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش
تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن
باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش
بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ
[...]
نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش
مدعیی جوش می، دید بپیچید سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش
رند خراباتیش، داد شرابی گران
[...]
دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش
غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش
در همه جا با همه دیده بدلدار دوز
از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش
سینه بجار غمش تا بتوان میخراش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.