سحرگه آن صنم سرو قد شتاب زده
درآمد از در ابن یمین شراب زده
عرق نشسته ز می بر عذار نازک او
چنانکه بر ورق یاسمین گلاب زده
شکنج طره او بر رخش فتاده چنانک
ز رأس عقده مشکین بر آفتاب زده
لبش چو دید دلم را کباب زآتش عشق
نمک بگاه شکر خنده بر کباب زده
بزیر خط رخ خوب ترا چنان دیدم
که آتشست بر او آب مشک ناب زده
بلطف گفتمش ای نازنین تو عمر منی
بدان دلیل که هستی چنین شتاب زده
منم که مردم چشم خیال پیمایم
که تا خیال تو دیده دلش ز خواب زده
در سرای ترا هر سحر چو فراشان
برفته خاک بمژگان خویش و آب زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییهای معشوق است. شاعر به تصویر کشیدن زیبایی و جذابیت او میپردازد و از خصوصیات ظاهریاش همچون قد بلند، چهرهی نازک و موهای شکنجدار سخن میگوید. لبهای معشوق به شیرینی شکر تشبیه میشود و چشماندازهای عاشقانه و آتش عشق شاعر را به تصویر میکشد. شاعر به معشوق میگوید که او دلیل زندگیاش است و در دنیای خود، همواره به یاد اوست. بهطور کلی، شعر فضای عاشقانه و پر از تمایل را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: صبح زود، آن معشوق با قامت زیبا و شتابان از در بیرون آمد، در حالی که مست از شراب بود.
هوش مصنوعی: عطر شراب بر چهرهٔ لطیف او نشسته است، مانند گلابی که بر روی گل یاسمن اسپری شده باشد.
هوش مصنوعی: خمیدگی و پیچش موی او بر صورتش به گونهای است که مانند سایهای از مشک سیاه که بر آفتاب تابیده باشد، حس زیبایی و جذابیت را القا میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که لبان او را دیدم، دل من به عشقش چون کبابی بر آتش سوخت. سپس در لحظهای شیرینی و لبخند بر کبابی که بر آتش است، حس کردم.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو را به قدری جذاب و دلربا دیدم که گویی آتش بر روی آن آب مشک خالص ریخته شده است.
هوش مصنوعی: با مهربانی به او گفتم: ای عزیز، تو دلیل زندگی من هستی، به این خاطر که همیشه اینقدر شتابزده و پرانرژی هستی.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در دنیای خیال به تماشای تو نشستهام، تا جایی که خیال تو، دلش از خواب بیدار شده است.
هوش مصنوعی: هر صبح در خانهات، مانند کسانی که در محل کار خود مشغول انظباط و پاکیزگی هستند، اشکهایم را بر سر خاک ریخته و با آب شستشو میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
[...]
زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده
شکسته رنگ چو گلهای آفتاب زده
رخ تو گلشن حسن است و نرگس مستت
میان لاله و نسرین فتاده خواب زده
من از لب تو خرابم همآن دوای منست
[...]
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله ضمه برسحاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته ی رحمت
[...]
عرق به برگ گلت می دود شتاب زده
نگاه گرم که این نقش را بر آب زده؟
چه خانه ها که رساند به آب، طوفانش
رخی که از نگه گرم شد گلاب زده
ز خنده اش جگر آفتاب می سوزد
[...]
چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زده
که برق، دست ندارد به کشت آب زده
درین چمن بجز آشفتگی نصیبی نیست
مرا که آب چو گل می کند شراب زده
چه مقصد است ندانم عبث درین وادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.