گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم

تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم

ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد

به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم

ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ

تمام عمر نمی گردد آن فراموشم

سرم ز می چو شود گرم، پادشاه خودم

چو شمع افسر من شد کلاه شب پوشم

سلیم دختر رز از ستم ظریفی باز

به سوی کعبه فرستد ز دیر بر دوشم