گنجور

 
سلیم تهرانی

چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد

تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار می‌گردد

رهی می‌باشد از دل‌ها به سوی یکدگر، اما

اگر آید غباری در میان دیوار می‌گردد

اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو

که هرجا سیل را افتد گذر، هموار می‌گردد

تنی داری که می‌میرد برای جامه، ای زاهد

سری داری که بر گرد سر دستار می‌گردد

سلیم از گریهٔ من آنچنان گل شد سر کویش

که تا پیدا کند خاکی سرم بسیار می‌گردد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

همه شب در دلم آن کافر خونخوار می‌گردد

حریر بسترم در زیر پهلو خار می‌گردد

سرم را خاک خواهی دیدن اندر کوی او روزی

که دیوانه دلم گرد بلا بسیار می‌گردد

مشو رنجه به تیر افگندن، ای ترک کمان‌ابرو

[...]

ناصر بخارایی

صبا افتان و خیزان گرد گل بسیار می‌گردد

ضعیف است از دویدن دم به دم بیمار می‌گردد

چنان ضیق النفس دارد که گر سرعت کند در ره

بر او از ناتوانی دم زدن دشوار می‌گردد

مگر او را ز اقبال سلیمان است این دولت

[...]

جامی

کسی کو شب به بالین من بیمار می‌گردد

دلش از ناله‌های زار من افگار می‌گردد

غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت

فلان دیوانه گشته گرد هر بازار می‌گردد

رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر

[...]

صائب تبریزی

نسیم نوبهاران بر دماغم بار می‌گردد

گل بی‌خار در پیراهن من خار می‌گردد

تن خاکی نگیرد پیش راه پاکدامانان

که در بر روی یوسف باز از دیوار می‌گردد

نهد احسان ساقی تاج لعل از باده‌اش بر سر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

ز یاران رنجش هم، مانع دیدار می‌گردد

غبار خاطر، آخر در میان دیوار می‌گردد

خراش افتاده بر هم آنچنان در دل چو سوهانم

که دشمن بر دل من گر خورد، هموار می‌گردد

به سودایی مده هر لحظه دل، گر عافیت خواهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه