نسیم نوبهاران بر دماغم بار میگردد
گل بیخار در پیراهن من خار میگردد
تن خاکی نگیرد پیش راه پاکدامانان
که در بر روی یوسف باز از دیوار میگردد
نهد احسان ساقی تاج لعل از بادهاش بر سر
سر هرکس که در میخانه بیدستار میگردد
چنان ترسیده است آیینهام از پرتو منت
که از صیقل جهان بر دیده من تار میگردد
ز سختیهای دوران میشود دشوارها آسان
مصور صورت شیرین درین کهسار میگردد
نباشد در جگر آب مروت بحر را، ورنه
چو گوهر جام ما از قطرهای سرشار میگردد
ندارد با زمین گیران غفلت گفتوگو سودی
ره خوابیده کی ز آواز پا بیدار میگردد؟
نگردانند از سنگ ملامت رو خداجویان
که چون سیلاب سنگین شد سبکرفتار میگردد
درشتیهای ره را عذرخواهی نیست چون منزل
اگر مردن نباشد زندگی دشوار میگردد
در ایام کهنسالی ز دنیا رو به عقبی کن
که میافتد به هرسو مایل این دیوار میگردد
ز بیآرامی از نقش مراد افتادهای غافل
چو شد استاده آب آیینه گلزار میگردد
در پوشیده سد ره شود مهمان غیبی را
گرانخوابی حجاب دولت بیدار میگردد
دل روشن ز حرف و صوت هیهات است بگشاید
بر این آیینه عکس طوطیان زنگار میگردد
چرا اندیشم از زخم زبان ناصحان صائب؟
که سوهان از درشتیهای من هموار میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و نگرانیهای شاعر درباره زندگی و روابط انسانی پرداخته است. شاعر از زیباییهای طبیعت و عشق صحبت میکند و به تأثیر زمان و دشواریهای زندگی اشاره میکند. او مفهوم مروت و محبت را در دل مطرح میکند و بیان میکند که در زندگی همواره چالشهایی وجود دارد که باید با آنها روبرو شد. شاعر به تأثیر کلام ناصحان و دوری از غفلت تأکید میکند و در نهایت از زخم زبانها و انتقادات دیگران میگوید که میتواند بر روح و روان انسان تأثیر بگذارد. این شعر به نوعی بینش عمیق و فلسفی شاعر را به نمایش میگذارد و او را در جستجوی حقیقت و آرامش میبیند.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری بر صورتم میوزد و بوی گلهای خوشبو را به همراه دارد، اما در عین حال، درون من درد و رنجی وجود دارد که به مانند خارهایی در لباس من میچرخند.
هوش مصنوعی: تن خاکی و مادی نمیتواند در برابر راه و روش افراد پاکدامن و نیکو رفتار قرار گیرد، زیرا همچون قدمت یوسف، از دیوار مشکلات و موانع به راحتی عبور میکند.
هوش مصنوعی: ساقی با بخشش خود، تاجی از سنگ لعل به هر کسی که در میخانه بدون کلاه میگردد، میگذارد.
هوش مصنوعی: آیینه من آنچنان از نور وجود تو ترسیده که به خاطر این نور، سطحش غباری گرفته و تار شده است.
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختیهای زندگی، کارهای دشوار به آسانی تبدیل میشوند و تصویر خوشایند در دل این کوهها شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر در دل انسان مهر و مروت نباشد، میتواند به راحتی در برابر عظمت و بزرگی به مانند دریا بیتوجه باشد. در غیر این صورت، چون دانهای در دست، میتواند به مقدار کم ولی با ارزش باشد و از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: با افرادی که در خواب غفلت هستند، صحبت کردن فایدهای ندارد. آنها همچنان بیخبر از واقعیت به سر میبرند و تنها با صدای قدمها به بیداری خواهند رسید.
هوش مصنوعی: خداجویان به خاطر ملامت و سختیهای زندگی، از آنچه که دچار آن شدهاند، عقبنشینی نمیکنند. آنها مانند سیلابی که در زمان طغیانی سنگین و قدرتمند است، در زمان آرامش و سبکی نیز به راه خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی با مشکلات و سختیها مواجه شویم، نیازی به عذرخواهی نیست؛ زیرا اگر هدفی در زندگی وجود نداشته باشد، ادامه دادن زندگی بسیار سخت و طاقتفرسا خواهد بود.
هوش مصنوعی: در ایام پیری وقتی که به دنیا نگاه میکنی، متوجه میشوی که همهچیز در حال تغییر است و زمان به سمت عقب میرود. این دیوار که نماد زندگی و زمان است، به هر سمت که بخواهی میافتد و میچرخد.
هوش مصنوعی: از بیقراری و ناامیدی تو، بهراستی که نتوانستهای به خواستههای خود برسی. مانند آبی که در آینه میدرخشد و گلزار را به زیبایی نشان میدهد، وقتی آرامش داشته باشد، تو نیز نیاز به آرامش داری تا به خواستههایت برسی.
هوش مصنوعی: وقتی که در پوشش و حجاب قرار میگیری، به گونهای میشوی که مهمانی از عالم غیب میآید و خواب عمیق تو را میشکند، و وضعیت معنویات بیدار میشود.
هوش مصنوعی: دل روشن از گفتار و صدا خالی است و نمیتواند به خوبی از این آینه تصویر طوطیها را ببیند؛ چرا که تصویرها تحت تأثیر غبار و کثیفیها قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: چرا باید نگران سخنان انتقادی کسانی باشم که نصیحت میکنند؟ معایب و سختیهای وجود من با همین نصایح قابل اصلاح و نرم شدن هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه شب در دلم آن کافر خونخوار میگردد
حریر بسترم در زیر پهلو خار میگردد
سرم را خاک خواهی دیدن اندر کوی او روزی
که دیوانه دلم گرد بلا بسیار میگردد
مشو رنجه به تیر افگندن، ای ترک کمانابرو
[...]
صبا افتان و خیزان گرد گل بسیار میگردد
ضعیف است از دویدن دم به دم بیمار میگردد
چنان ضیق النفس دارد که گر سرعت کند در ره
بر او از ناتوانی دم زدن دشوار میگردد
مگر او را ز اقبال سلیمان است این دولت
[...]
کسی کو شب به بالین من بیمار میگردد
دلش از نالههای زار من افگار میگردد
غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت
فلان دیوانه گشته گرد هر بازار میگردد
رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر
[...]
سخنسنجی سرآمد در فن گفتار میگردد
که چون پرگار گرد نقطهای صدبار میگردد
ندارد همچو من دیوانهای دامان این صحرا
که کوه از نالهام کبک سبکرفتار میگردد
حذر کن زینهار از اتفاق دشمن عاجز
[...]
چو آیینه خیالش در دلم بسیار میگردد
تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار میگردد
رهی میباشد از دلها به سوی یکدگر، اما
اگر آید غباری در میان دیوار میگردد
اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.