کسی کو شب به بالین من بیمار میگردد
دلش از نالههای زار من افگار میگردد
غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت
فلان دیوانه گشته گرد هر بازار میگردد
رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر
ز محرومی دیدار این چنین دشوار میگردد
خوش آن روزی که گفتی با رفیقان چون مرا دیدی
که این مسکین به کوی ما چرا بسیار میگردد
اجل بس نیست گویی بهر خونریز دلافگاران
که با آن داغ هجران تو اکنون یار میگردد
مه مقصود روی از مطلع امید ننماید
به رغم من چنین کین چرخ کژرفتار میگردد
به کویت خاک شد عاشق ولی با صد غم و حسرت
هنوزش جان به گرد آن در و دیوار میگردد
تو خوش بر مسند راحت به خواب نازی و جامی
به گرد کوی تو تا صبحدم بیدار میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به درد و رنج عاشق اشاره دارد که در شب به یاد محبوبش بیمار میشود و دلش از نالهها و غمهایش به تنگ آمده است. شاعر به معشوقش میگوید که غم او پیش از آنکه دیگران دربارهاش صحبت کنند، باید مورد توجه خدا قرار گیرد. او از حسرت دیدار محبوب میگوید که مرگ را در آخرین لحظه برایش دشوار میکند. شاعر به یاد روزی میافتد که محبوبش با دوستانش او را دیده و تعجب کرده بود که چرا او اینقدر در کوی آنها سرگردان است. همچنین اشاره میکند که مرگ برای دلهای عاشق بسیار سنگین است و غم هجران محبوب، او را عذاب میدهد. این شعر نهایتاً به خواب و راحتی محبوب پرداخته و در مقابل بیداری و درد عاشق در کوی او را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کسی که در شب کنار بستر من بیمار مینشیند، دلش از نالههای دردآور من غمگین و غصهدار میشود.
هوش مصنوعی: بهتر است برای خداوند نگران حال من باشی، قبل از اینکه دیگران درباره من بگویند که دیوانه شدهام و در هر بازار میچرخم.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که چهرهات را نشانم بدهی، زیرا در لحظهی آخر زندگی، فراق و دوری از تو به شدت برایم سخت و دشوار خواهد بود.
هوش مصنوعی: خوش به حال روزی که وقتی تو با دوستانت صحبت کردی، من را دیدی که چرا اینقدر در کوی شما میچرخم و سرگردانم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مرگ به اندازه کافی برای سرزندهکردن درد و رنج قلبشکنان کافی نیست، چون اکنون یار با داغ هجران تو به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: ماهِ امیدم هرگز جلوهای از روی دلخواهش به من نشان نمیدهد، با اینکه من به او آرزو دارم. اما این دنیا، با هر ناپایداریاش، همچنان در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: عاشق به پای کوی تو خاک شده است، اما هنوز با صد درد و افسوس، جانش به دور آن در و دیوار میچرخد.
هوش مصنوعی: تو در آرامش و راحتی خوابیدهای و بیخبر از حال و هوای اطراف، در حالی که عدهای تا صبح در کنار کوی و گذرگاه تو بیدار و در حال گشت و گذار هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه شب در دلم آن کافر خونخوار میگردد
حریر بسترم در زیر پهلو خار میگردد
سرم را خاک خواهی دیدن اندر کوی او روزی
که دیوانه دلم گرد بلا بسیار میگردد
مشو رنجه به تیر افگندن، ای ترک کمانابرو
[...]
صبا افتان و خیزان گرد گل بسیار میگردد
ضعیف است از دویدن دم به دم بیمار میگردد
چنان ضیق النفس دارد که گر سرعت کند در ره
بر او از ناتوانی دم زدن دشوار میگردد
مگر او را ز اقبال سلیمان است این دولت
[...]
نسیم نوبهاران بر دماغم بار میگردد
گل بیخار در پیراهن من خار میگردد
تن خاکی نگیرد پیش راه پاکدامانان
که در بر روی یوسف باز از دیوار میگردد
نهد احسان ساقی تاج لعل از بادهاش بر سر
[...]
چو آیینه خیالش در دلم بسیار میگردد
تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار میگردد
رهی میباشد از دلها به سوی یکدگر، اما
اگر آید غباری در میان دیوار میگردد
اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو
[...]
ز یاران رنجش هم، مانع دیدار میگردد
غبار خاطر، آخر در میان دیوار میگردد
خراش افتاده بر هم آنچنان در دل چو سوهانم
که دشمن بر دل من گر خورد، هموار میگردد
به سودایی مده هر لحظه دل، گر عافیت خواهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.