شد بهار و شمع با گل آشنایی میکند
آشنایی از برای روشنایی میکند
با تپانچه میتوان تا چند رو را سرخ داشت؟
چهره را لعلی شراب کهربایی میکند
با کسی الفت مکن هرگز که یاران را فلک
آشنا با یکدگر بهر جدایی میکند
هیچ صید از پنجهٔ خونین صیادی ندید
با دل من آنچه آن دست حنایی میکند
آنکه دل بر صحبت عمر سبکرو بسته است
خواب خوش در سایهٔ مرغ هوایی میکند
هرکه میخواهد به تنهایی کند شهرت سلیم
همچو عنقا دخل در کار خدایی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که با خوبان بدخو آشنایی میکند
شیشهای با خارهای زورآزمایی میکند
بنده در کویش که خون خویش میسازد روان
در حساب خویش حُسنش را روایی میکند
پختگان دانند کار از خامی پروانه کو؟
[...]
این منم یا رب که بختم پیشوایی میکند
دولت بیگانه طبعم آشنایی میکند
آنچه محبوبست میجوید به من پیوستگی
و آنچه دل زو میرمد از من جدایی میکند
در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار
[...]
تا به چند آن غمزه از من دلربایی میکند
میرود با جای دیگر آشنایی میکند
روشنایی چشم من باشد روا باشد که یار
شمع رویش جای دیگر روشنایی میکند
در وفاداری او جان دادهام من سالها
[...]
گاه لطفی مینماید گه جفایی میکند
شوخی آن طفل هردم اقتضایی میکند
آه ازآن نورس که گه رخ مینماید گاه زلف
هرزمان ما را گرفتار بلایی میکند
هر طرف صد مبتلا دارد ولی از سرکشی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.