نیم جانی بود تا جا بود در میخانهام
پر نشد پیمانه تا خالی نشد پیمانهام
از دل دیوانهام دیوانهتر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانهام
آورد هر چند خواب افسانه اما نایدت
هرگز اندر دیده خواب ار بشنوی افسانهام
از فریب خال او در دام زلفش دل فتاد
مبتلای دام او دل گشت از این دانهام
با تو گر در گلخنم چون عندلیبم در چمن
بیتو گر در گلشنم چون جغد در ویرانهام
از جنون عشق تا کی منعم ای فرزانگان
این جنون خوشتر بود از عقل هر فرزانهام
یک نگاه آشنای چشم مست او (سحاب)
این چنین بیگانه کرد از خویش و از بیگانهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن پری دور از من و من در غمش دیوانه ام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانه ام
چون سگ دیوانه بر در مانده ام حیران و زار
نیستم قابل از آن ره نیست در کاشانه ام
داد جام باده ام دل گشت فانی زین طرب
[...]
نوخطان را دوست میدارد دل دیوانهام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانهام
خضر میگویند بر سرچشمهای بر دست راه
قطره گویا چکیده جایی از پیمانهام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
[...]
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجه گرداب را ماند مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
[...]
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانهام
در خرابآباد دنیا جغد بیویرانهام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانهام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
[...]
بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام
جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
آن سیهروزم خود که در ایام عمر خود ندید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.