گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

خواهد هزار زنده ز غیرت شود هلاک

گاهی پس از هلاکم اگر بگذرد به خاک

شد چاک سینه ی فلک از آه بترس

آهی که بر فلک رود از سینه های چاک

ای روز من زدست تو چون طره ی تو تار

وی عشق من به روی تو چون دامن تو پاک

از دیده اشک من زغمت رفته تا سمک

وز سینه آهم از ستمت رفته تا سماک

هر لحظه بیشتر شود آهم ز درد تو

این است هر دمم اثر آه دردناک

اندیشه داشتم که جدا سازدم ز دوست

اکنون مرا زدشمنی آسمان چه باک

هر شامگه (سحاب) به تقبیل خاک پاش

از اوج چرخ مهر در افتد به روی خاک