تا نئی از قید جان و تن خلاص
نیست ممکن وصل او در بزم خلاص
زنگ از آیینهٔ دل بر ز عشق
ز آتش آری زر زغش یابد خلاص
شامل است الطاف عامش بر عوام
کامل است اشفاق خاصش بر خواص
بهر قتلم ساعد او رنجه شد
بیش از این خون مرا نبود قصاص
ریخت خون من به دست خود که یافت
از شهیدانش به این فیض اختصاص
عاشقان ز اهل هوس دارند فرق
چون زرازارزیر، چون سیم از رصاص
گوش شیخ ای دل کجا و رمز عشق؟
پیش هر عامی مگو اسرار خاص
از برای دفع زهر غم (سحاب)
به ز تریاق است آن لب در خواص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مسائلی درباره عشق و ارتباط با خدا میپردازد. شاعر میگوید که برای رسیدن به وصال خدا باید از قید و بندهای دنیوی رها شد. او به نیکوییهای خداوند اشاره میکند که شامل حال همه انسانها میشود، ولی عشق واقعی نیازمند درک خاصی است که تنها به خواص تعلق دارد. شاعر همچنین تأکید میکند که عاشقان واقعی تفاوتهایی با دیگران دارند و برای درک نکات عمیق عشق باید از برخی اسرار پرهیز کرد. در نهایت، او اشاره میکند که بهترین درمان برای غم و اندوه در عشق، لبهای خاص و معنوی است که تریاقی بر دردهای بشری به شمار میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از بند جسم و جان رهایی نیابی، امکان وصال او در میخانه معنادار نیست.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتش است که دل را درخشان میکند و از اعضای وجود انسان خالصی نیک به جا میگذارد. زنگار دل با عشق زدوده میشود و در حقیقت، روح و قلب انسان در نتیجه این عشق، به زیبایی و روشنی میرسد.
هوش مصنوعی: محبت و رحمت عمومی او شامل همه مردم است و به طور کامل به همه میرسد، در حالی که محبت ویژهاش تنها به گروه خاصی تعلق دارد و به آنها به طور خاص توجه میکند.
هوش مصنوعی: برای کشتن من، دست او زحمت زیادی کشید و بیشتر از این خون من قصاصی ندارد.
هوش مصنوعی: خون من به دست خودم ریخته شد، که با این عمل به شهدای دیگر پیوستم و به این نعمت دست یافتم.
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی از اهل هوس تفاوت زیادی دارند؛ مانند تفاوت طلا و نقره با سرب.
هوش مصنوعی: ای دل، به گوش شیخ توجهی نکن و از راز عشق صحبت نکن. به هر فرد غیرمتخصصی، اسرار خاص را نگو.
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از زهر اندوه، آن لب در شیرینی و خاصیتش به مراتب بهتر از تریاق است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بُوَد از ماهیِ نفست خلاص
مونسِ یونس شوی در صدرِ خاص.
یعنی ای مطرب شده با عام و خاص
مرده شو چون من که تا یابی خلاص
همچو مرغی کز قفس گردد خلاص
یا چو خونی کش ببخشند از قصاص
خاص در علم الیقین و خاص خاص
دیده در عین الیقین از خود خلاص
باده ای ده کز خودم سازد خلاص
تا در آیم بی خبر در بزم خاص
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.