تا نئی از قید جان و تن خلاص
نیست ممکن وصل او در بزم خلاص
زنگ از آیینهٔ دل بر ز عشق
ز آتش آری زر زغش یابد خلاص
شامل است الطاف عامش بر عوام
کامل است اشفاق خاصش بر خواص
بهر قتلم ساعد او رنجه شد
بیش از این خون مرا نبود قصاص
ریخت خون من به دست خود که یافت
از شهیدانش به این فیض اختصاص
عاشقان ز اهل هوس دارند فرق
چون زرازارزیر، چون سیم از رصاص
گوش شیخ ای دل کجا و رمز عشق؟
پیش هر عامی مگو اسرار خاص
از برای دفع زهر غم (سحاب)
به ز تریاق است آن لب در خواص