تنها منم نه از همه کس خاکسارتر
هر کس عزیزتر به بر اوست خوارتر
او زاشتیاق صحبت غیر است بیقرار
من گشته ام زغیرت او بیقرارتر
زهر اجل به کام بود گرچه ناگوار
نبود ولی ز زهر غمت ناگوارتر
از عشق آن نگار دل هر کسی فگار
اما دل من از همه دلها فگارتر
هر گه که یار را نگرم هم نشین غیر
او شرمسار گردد و من شرمسارتر
زان طره ی سیاه ندیده است هیچ کس
از من به روزگار سیه روزگارتر
دانی که گشت از همه نومید تر ز تو؟
هر کس زعاشقان بتو امیدوارتر
آن مه چو برق گرم تغافل گذشت و کرد
چشم (سحاب) را زسحاب اشکبارتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در شهر مرد نیست ز من نابکارتر
مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر
مغ با مغان به طوع ز من راستگوی تر
سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر
از مغ هزار بار منم زشت کیشتر
[...]
از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر
دل نیست در جهان ز دل من فگارتر
می گوی تلخ از آن لب شیرین که زهر تست
ز آب حیات بر دل و جان سازگارتر
خلق از تو با کمال وفا با شکایتند
[...]
آن است دوستدار که هر چند دشمنی
بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر
بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو
گردد بنای عشقش ازان استوارتر
با آنکه هر زمان شوم از غصه زارتر
گردم زمان زمان به تو امّیدوارتر
چون بیندم زگریه مستانه شرمسار
در خنده میشود که شوم شرمسارتر
رنجاندم ز وعده خلافی، ولی چه سود
[...]
از خط سبز چهره شود آبدارتر
در نو بهار، صبح بود بی غبارتر
با هم خوش است لطف و عتاب پر یرخان
ممزوج شد چو باده، بود کم خمارتر
دردل خلد ز قهر فزون لطف بی محل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.