گنجور

 
میلی

با آنکه هر زمان شوم از غصه زارتر

گردم زمان زمان به تو امّیدوارتر

چون بیندم زگریه مستانه شرمسار

در خنده می‌شود که شوم شرمسارتر

رنجاندم ز وعده خلافی، ولی چه سود

از رنجشی ز وعده او بی‌مدارتر

با شوخیی چنین، که نگیری دمی قرار

در دل گذر مکن که شود بی‌قرارتر

تا ذوق خواری از دگران بیشتر برم

از من کسی مباد به کوی تو خوارتر

غمنامه‌ام به غیر نمایی به این غرض

کز ناامیدی‌ام شود امیدوارتر

بی‌اعتبار پیش تو خلقی به جرم عشق

بیچاره میلی از همه بی‌اعتبارتر

 
 
 
سنایی

در شهر مرد نیست ز من نابکارتر

مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر

مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر

سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر

از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر

[...]

امیرخسرو دهلوی

از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر

دل نیست در جهان ز دل من فگارتر

می گوی تلخ از آن لب شیرین که زهر تست

ز آب حیات بر دل و جان سازگارتر

خلق از تو با کمال وفا با شکایتند

[...]

جامی

آن است دوستدار که هر چند دشمنی

بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر

بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو

گردد بنای عشقش ازان استوارتر

صائب تبریزی

از خط سبز چهره شود آبدارتر

در نو بهار، صبح بود بی غبارتر

با هم خوش است لطف و عتاب پر یرخان

ممزوج شد چو باده، بود کم خمارتر

دردل خلد ز قهر فزون لطف بی محل

[...]

حزین لاهیجی

سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر

آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه