بگشای پای ما که کمند وفای تو
محکم تر است از همه بندی به پای ما
رفتیم از پی دل و دانی به راه عشق
گمراه تر از ما که بود رهنمای ما
گر چون تو دلبری برد از کف دل ترا
آگه شوی ز حال دل مبتلای ما
چون مرگ غیر باعث آزردگی تست
شادیم از این که نیست اثر در دعای ما
تیغ از میان کشیدی و از دل کشیدی آه
کشتی از آن و دادی ازین خونبهای ما
خواهیم مرگ مدعی و خویش تا شود
هم مطلب تو حاصل و هم مدعای ما
بیماری رقیب به حالم نکرد سود
سازد مگر وسیله ی دیگر خدای ما
حیران که در دل که کند جا غم جهان
تا شد بر آستانه ی میخانه جای ما
تا چیست سر اینکه به بیگانگان (سحاب)
زود آشنا شود بت دیر آشنای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.