چون گل روی ترا در خور دیدار شدیم
نیست باک ار ببر خلق جهان خوار شدیم
تا سر زلف گره گیر تو افتاد بدست
فارغ از کشمکش سبحه و زنار شدیم
بدو صد دام فتادیم و پریدیم ولی
آخرالامر بدام تو گرفتار شدیم
در ره عشق تو جز خویش ندیدیم حجاب
چون گذشتیم ز خود از تو خبردار شدیم
ما تو بودیم و تو ما ما و تو پنداری بود
شکرلله بدر از پرده پندار شدیم
شد کهن قصهٔ منصور بگو مفتی را
قصد ما کن که مهیای سر دار شدیم
غیرت عشق چنان غیر برانداخت که ما
همه جا محو تماشای رخ یار شدیم
ندهی تا به بها سر ندهندت سری
ما بدادیم سر و محرم اسرار شدیم
فخر داریم بشاهان جهان تا چو صغر
بندهٔ شاه نجف حیدر کرار شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بخندید لبت واقف اسرار شدیم
تا بدیدیم رخت طالب دیدار شدیم
باد بوی تو شبی از خُم خمّار آورد
ما بدان بوی مقیم در خمار شدیم
در قدح رنگ لبت بود، لبش بوسیدم
[...]
مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم
خفته بودیم بآواز تو بیدار شدیم
شوری از میکده عشق تو در جان افتاد
فارغ از خرقه و سجاده و زنار شدیم
همه گفتند که: او عازم خمار شدست
[...]
هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم
هر جمالی که شنیدیم گرفتار شدیم
پیش هر لاله رخی ناله و زاری کردیم
چون بدیدیم ترا از همه بیزار شدیم
خار اغیار بسر پنجه غیرت کندیم
[...]
پنبه در گوش نهادیم و خبردار شدیم
بار بر دوش گرفتیم و سبکبار شدیم
زهرها تعبیه در شهد تمنّا بودست
مفت ما بود که ناخورده خبردار شدیم
جام لبریز به ما دستِ هوس میپیمود
[...]
آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم
به یکی رطلگران سخت سبک سار شدیم
عالم بی خبری طرفه بهشتی بودهست
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم
دست غیب ار بدرد پردهٔ ما را نه عجب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.