گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت

تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت

گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست

آب آن‌قدر که دست بشوید ز جان نداشت

در کربلا کشید بلایی که پیش وهم

عرش عظیم طاقت نیمی از آن نداشت

ز آمدشد غم اسرا در سرای دل

جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت

جامی به کام تفتهٔ طفلان از آن نریخت

کو غیر اشک در نظر آبی روان نداشت

در دشت فتنه‌خیز کز آن سروران تنی

جز زیر تیغ و سایهٔ خنجر امان نداشت

این صید هم که ماند نه از باب رحم بود

دیگر سپهر تیر جفا در کمان نداشت

یا کور شد جهان که نشانی از او ندید

یا کاست او چنان‌که ز هستی نشان نداشت

از دوستانش آن‌همه یاری یقین نبود

وز دشمنان هم این‌همه خواری گمان نداشت

آن گرچه سوخت از عطش این بود خون صرف

جز اشک چشم و لخت جگر آب و نان نداشت

از بهر دوستان وطن غیر داغ و درد

می‌رفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت

تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم

بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت

از یک شرار آه چرا چرخ را نسوخت

در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت

وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست

گر آستین به دیدهٔ گوهرفشان نداشت

چون مرغ سر بریده و چون صید خورده تیر

جان از حیات سرد و دل از زندگیش سیر

 
 
 
مسعود سعد سلمان

این عقل در یقین زمانه گمان نداشت

کز عقل را ز خویش زمانه نهان نداشت

در گیتی ای شگفت کران داشت هر چه داشت

چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت

هر گونه چیز داشت جهان تا به پای داشت

[...]

وطواط

ای آنکه بی‌تو هیچ نظامی جهان نداشت

بر هیچ‌حق زمانه چو تو قهرمان نداشت

تا در وجود نامدی از پردهٔ عدم

روی زمین ز نقش معالی نشان نداشت

گردون ز خاندان نبوت بهیچ قرن

[...]

صفایی جندقی

بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت

تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت

گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست

آب آن‌قدر که دست بشوید ز جان نداشت

در کربلا کشید بلایی که پیش وهم

[...]

پروین اعتصامی

ای دل، بقا دوام و بقائی چنان نداشت

ایام عمر، فرصت برق جهان نداشت

روشن ضمیر آنکه ازین خوان گونه گون

قسمت همای وار به جز استخوان نداشت

سرمست پر گشود و سبکسار برپرید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه