ای آنکه بیتو هیچ نظامی جهان نداشت
بر هیچحق زمانه چو تو قهرمان نداشت
تا در وجود نامدی از پردهٔ عدم
روی زمین ز نقش معالی نشان نداشت
گردون ز خاندان نبوت بهیچ قرن
در صدر مهتری چو تو صاحب قران نداشت
چندین هزار سال بچندین هزار چشم
جز انتظار دولت تو آسمان نداشت
افلاک از سرایر احوال نیک و بد
بهتر ز نوک خامهٔ تو ترجمان نداشت
فرزند آن کسی که بصدق مجاهدت
مانند او سپاه هدی پهلوان نداشت
در حد روم آتش حسد حسام او
بی دود مرگ عرصهٔ یک دودمان نداشت
شخص مخالفان هدی سهم تیر او
جز زرد فام و چفته بشکل کمان نداشت
از فکرت مبارک باریک بین او
علمی نبود در همه عالم که آن نداشت
فرزانه مجددین، تویی آن کس که آسمان
اسرار خود ز رأی تو هرگزنهان نداشت
از عهد مهد تابگه مرگ، روزگار
بر هیچ کار خصم ترا کامران نداشت
همچون زبان مقید زندان فتنه گشت
آن کس که حرز مدحت تو بر زبان نداشت
بر باد داده سر چو قلم، هرکه چون قلم
بر مهر خاندان تو بسته میان نداشت
افلاس راه آن املی کرده منقطع
کز بخشش تو بدرقهٔ کاروان نداشت
بسیار خدعه خورد سپاهی، که وقت کار
از عزم کار دیدهٔ تو دیدهبان نداشت
وفد امید تازه تر و بی دریغ تو
از جود بی ریای تو یک میزبان نداشت
آن رأی پیر و بخت جوان ترا هیچ
چون انده مصالح پیر و جوان نداشت
هرگز نکرد کس به حریم تو التجا
کو را پناه جاه تو اندر امان نداشت
او بس کسا، که از تو بنام و بنان رسید
گرچه کس از قبیلهٔ او نام و نان نداشت
در مجلس تو گوهر مردم شناس تو
یک اهل فضل را به مقام هوان نداشت
صد را، ز نکبت گردون بهیچ وقت
جز در حمایت کنف تو مکان نداشت
یک تن نبود از همه اسلاف من، که او
در جان و دل محبت این خاندان نداشت
تا شد بنان بنده ز قوت بحد فعل
جز نشر مکرمات تو اندر بنان نداشت
اسب مدایح تو مرا در مجال نظم
جز با کمال فخر شریک عنان نداشت
مدحی نگفتهام ز دل و جان ترا، که دهر
آنرا چو دل عزیز و گرامی چو جان نداشت
بر خاک این ستانه ثنایی نخواندهام
کان را فلک چو باد بعالم روان نداشت
در صدر تو بسی سبکی کردهام و لیک
هرگز دل کریم تو آن را گران نداشت
نگذشت هیچ روز که درد دل رهی
بر تازگی مکارم تو شادمان نداشت
سعیی نمودهای که همانا از آن مرا
دارد هزار سود و ترا یک زیان نداشت
رطب اللسان شدم بدعا و کدام وقت
ما را دعای صدر تو رطب اللسان نداشت ؟
تا در جهان جنبش افلاک هر شبی
زاید عجیبه ای که در آن سان جهان نداشت
بادی همیشه صدر زمین و زمان از آنک
در ساحت زمین چو تو صدری زمان نداشت
در دولتت نعیم بقا باد جاودان
ورچه کسی نعیم بقا جاودان نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تمجید و ستایش از شخصیت و مقام یک فرد برجسته، که به نوعی قهرمان و بنمایه حق در زمانه خود است، میپردازد. او بیان میکند که این فرد، به ویژه از نظر علم و فضیلت، بینظیر است و در طول تاریخ، هیچ کس به مرتبهی او دست نیافته است. شاعر از نیکیها و خدمات این شخصیت یاد میکند و به برکت وجود او به امید و آرزوهای مردم اشاره میکند. او همچنین از عظمت خاندان وی، که به عنوان منبع خیر و علم شناخته میشوند، سخن میگوید و تأکید میکند که همگان به او نیاز دارند و بدون او، زندگی معنای خود را از دست میدهد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که دولت این فرد پایدار و جاودانه باشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون تو دنیا هیچ نظمی نداشت، در هیچکجای این زمانه مثل تو دلاوری وجود نداشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به وجود نیامدی و از حالت عدم خارج نشدی، روی زمین هیچ نشانهای از زیبایی و کمال وجود نداشت.
هوش مصنوعی: آسمان از نسل پیامبری در هیچ دورهای مانند تو که صاحب قرآن هستی، یک رهبری به عظمت تو نداشته است.
هوش مصنوعی: سالها و سالها، هزاران چشم در آسمان، جز انتظار رسیدن به تو، هدف دیگری نداشتهاند.
هوش مصنوعی: آسمانها و کیهانها نمیتوانستند بهتر از نوک قلم تو، حالات خوب و بد را توصیف کنند.
هوش مصنوعی: فرزند کسی که با تمام جدیت و صداقت خود، مانند او سپاهی از نیکان و پهلوانان نداشت.
هوش مصنوعی: آتش حسد حسام در حد و اندازههای روم نبود و بدون دودی، مرگ نسل او را به دنبال نداشت.
هوش مصنوعی: شخص مخالفان، تیر او را با رنگ زرد و به شکلی خمیده و چاق نمیتوانستند ببینند.
هوش مصنوعی: فقط باری که از فکر تو ناشی میشود، به قدری باریک و دقیق است که هیچ علم و دانشی در کل عالم نمیتواند با آن مقایسه شود.
هوش مصنوعی: ای فرزانه فرهیخته، تو آن کسی هستی که آسمان اسرار و حقایقش هیچگاه از نظر و رأی تو پنهان نبوده است.
هوش مصنوعی: از زمان آغاز حیات تا لحظه مرگ، زمان هیچ یک از دشمنان تو را در هیچ کاری موفق نکرد.
هوش مصنوعی: کسی که نتواند از تو مدح و ستایش کند، مانند زبانی است که در قید و بند فتنه گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: هر که شرافت و مقام خود را به باد داده و بیاراده مانند قلم در دست دیگران است، هیچگاه به آثار و میراث خانوادگی تو اهمیتی نداده است.
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی باعث شدهاند که من از امید و آرزوهایم دور شوم، چرا که بخشش و مساعدت تو، حمایتی برای زندگیام نداشته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از سربازان، در لحظههای حساس جنگ، به دلیل نداشتن اراده و توجه کافی به یکدیگر، فریب خوردند.
هوش مصنوعی: امید جدید و بینظیر تو به قدری از generosity و بخشش بیپردهات برخوردار است که هیچ میزبانی نتوانسته از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: نظر کهنسال و شانس جوان تو هیچگاه نمیتواند نگرانیهای مربوط به منافع پیرمردان و جوانان را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز در حضور تو درخواست نکرد؛ زیرا کسی که به جایگاه و مقام تو پناه میبرد، هرگز در امان نمیماند.
هوش مصنوعی: او به قدری تأثیرگذار است که حتی اگر کسی از قبیلهاش از نظر نام و نان چیزی نداشته باشد، باز هم به خاطر او شناخته میشود و به مقام و جایگاهی میرسد.
هوش مصنوعی: در دورهمی تو، تو کسی را که مردمشناسی را میداند، به مقام بلندمرتبه نرساندی.
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی، سختیها و ناملایمات زندگی در سایه حمایت و پشتیبانی تو، آرامش پیدا نکردند.
هوش مصنوعی: هیچکدام از اجداد من نبودند که در دل و جان خود نسبت به محبت این خاندان احساسی نداشته باشند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قدرت و توانایی بنده به حدی رسید که فقط عملش را نشان دهد، جز نشر فضائل و کرامات تو در دستاش چیزی نبود.
هوش مصنوعی: در اشعار تو، فقط با کمال افتخار میدانستم که از اسبم در تفسیر و نظم استفاده کنم.
هوش مصنوعی: من هرگز به زیبایی و ارزش تو از عمق دل و جان سخنی نگفتهام، زیرا زمانه آن را به اندازه دل و جان عزیز و گرامی نمیداند.
هوش مصنوعی: من بر این زمین هیچ ستایش و مدحی نکردهام، چون آسمان به این دنیا همچون باد، نگریسته و آن را ترک کرده است.
هوش مصنوعی: من از محبت و اعلام ارادت به تو بسیار ابراز کردهام، اما هرگز دل بزرگ و بخشندهات این ابراز را نادیده نگرفته و بر آن حس سنگینی نکرده است.
هوش مصنوعی: هیچ روزی نبوده که من به خاطر غم و درد دل خود، خوشحال از خوبیها و کردارهای نیک تو نبوده باشم.
هوش مصنوعی: تلاش تو به گونهای بوده که برای من هزاران فایده دارد و هیچ ضرری برای تو به همراه نداشته است.
هوش مصنوعی: من به زبان دعا به شیرینی و لطافت رسیدهام و هرگز زمانی نبوده که دعای خودت برای ما بیثمر و بیاثر بوده باشد.
هوش مصنوعی: در هر شب، به خاطر حرکت ستارگان و سیارات، پدیدهای شگفتانگیز پدید میآید که در هیچ یک از زمانهای گذشته وجود نداشته است.
هوش مصنوعی: بادی همیشه بالاتر از زمین و زمان قرار دارد، زیرا در سراسر زمین هیچ کس به اندازه تو مقام و موقعیت ندارد.
هوش مصنوعی: در دوران خوشبختیات، امید به دوام و پایداری همیشگی وجود داشته باشد، هرچند که کسی نتوانسته به زندگی جاودانه دست یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این عقل در یقین زمانه گمان نداشت
کز عقل را ز خویش زمانه نهان نداشت
در گیتی ای شگفت کران داشت هر چه داشت
چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت
هر گونه چیز داشت جهان تا به پای داشت
[...]
بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست
آب آنقدر که دست بشوید ز جان نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وهم
[...]
ای دل، بقا دوام و بقائی چنان نداشت
ایام عمر، فرصت برق جهان نداشت
روشن ضمیر آنکه ازین خوان گونه گون
قسمت همای وار به جز استخوان نداشت
سرمست پر گشود و سبکسار برپرید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.