ای دل، بقا دوام و بقائی چنان نداشت
ایام عمر، فرصت برق جهان نداشت
روشن ضمیر آنکه ازین خوان گونه گون
قسمت همای وار به جز استخوان نداشت
سرمست پر گشود و سبکسار برپرید
مرغی که آشیانه درین خاکدان نداشت
هشیار آنکه انده نیک و بدش نبود
بیدار آنکه دیده بملک جهان نداشت
کو عارفی کز آفت این چار دیو رست
کو سالکی که زحمت این هفتخوان نداشت
گشتیم بی شمار و ندیدیم عاقبت
یک نیکروز کاو گله از آسمان نداشت
آنکس که بود کام طلب، کام دل نیافت
وانکس که کام یافت، دل کامران نداشت
کس در جهان مقیم به جز یک نفس نبود
کس بهره از زمانه به جز یک زمان نداشت
زین کوچگاه، دولت جاوید هر که خواست
الحق خبر ز زندگی جاودان نداشت
دام فریب و کید درین دشت گر نبود
این قصر کهنه، سقف جواهر نشان نداشت
صاحب نظر کسیکه درین پست خاکدان
دست از سر نیاز، سوی این و آن نداشت
صیدی کزین شکسته قفس رخت برنبست
یا بود بال بسته و یا آشیان نداشت
روز جوانی آنکه به مستی تباه کرد
پیرانه سر شناخت که بخت جوان نداشت
آگه چگونه گشت ز سود و زیان خویش
سوداگری که فکرت سود و زیان نداشت
روگوهر هنر طلب از کان معرفت
کاینسان جهانفروز گهر، هیچ کان نداشت
غواص عقل، چون صدف عمر برگشود
دری گرانبهاتر و خوشتر ز جان نداشت
آنکو به کشتزار عمل گندمی نکشت
اندر تنور روشن پرهیز نان نداشت
گر ما نمیشدیم خریدار رنگ و بوی
دیو هوی برهگذر ما دکان نداشت
هر جا که گسترانده شد این سفرهٔ فساد
جز گرگ و غول و دزد و دغل میهمان نداشت
کاش این شرار دامن هستی نمیگرفت
کاش این سموم راه سوی بوستان نداشت
چون زنگ بست آینهٔ دل، تباه شد
چون کند گشت خنجر فرصت، فسان نداشت
آذوقهٔ تو از چه در انبار آز ماند
گنجینهٔ تو از چه سبب پاسبان نداشت
دیوارهای قلعهٔ جان گر بلند بود
روباه دهر چشم بدین ماکیان نداشت
گر در کمان زهد زهی میگذاشتیم
امروز چرخ پیر زه اندر کمان نداشت
دل را بدست نفس نمیبود گر زمام
راه فریب هیچ گهی کاروان نداشت
خوش بود نزهت چمن و دولت بهار
گر بیم ترکتازی باد خزان نداشت
از دام تن بنام و نشانی توان گریخت
دام زمانه بود که نام و نشان نداشت
هشدار ای گرسنه که طباخ روزگار
نامیخته به زهر، نوالی بخوان نداشت
گر بد بعدل سیر فلک، پشهٔ ضعیف
قدرت بگوشمالی پیل دمان نداشت
از دل سفینه باید و از دیده ناخدای
در بحر روزگار، که کنه و کران نداشت
آسوده خاطر این ره بی اعتبار را
پروین، کسی سپرد که بار گران نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی بیثباتی زندگی و گذر زمان میپردازد. شاعر به ناچیز بودن دنیا و بیفایده بودن تلاشهای انسان در این جهان اشاره میکند. او یادآوری میکند که هیچ کسی در این دنیا برای همیشه نخواهد ماند و همه چیز به سرعت گذراست. شاعر از عارفان و سالکان میپرسد که آیا واقعا کسی توانسته از مشکلات و فریبهای این دنیا رها شود؟ او به بیمعنایی زندگی و ناتوانی انسان در دستیابی به خوشبختی واقعی اشاره میکند و بیان میکند که اگر آگاهی و بینش درستی نداشته باشیم، در این مسیر بیانجام گرفتار خواهیم بود. در پایان، شاعر به این نتیجه میرسد که در این دنیای پر از فریب و نیرنگ، باید هوشیار بود و از فرصتها بهره برد.
هوش مصنوعی: ای دل، زندگی و ماندن به این شکل، مدت طولانی نداشت و عمر ما هم فرصتی مثل درخشش یک برق نداشت.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش از تجارب مختلف بهرهمند شده، تنها چیزی که از این همه تجربیات برایش باقیمانده، استخوانی است و بس.
هوش مصنوعی: پرندهای که در این سرزمین آشیانهای نداشت، با شوق و شتاب به پرواز درآمد.
هوش مصنوعی: آگاه کسی است که از اندوه نیک و بد بیخبر باشد و تنها کسی بیدار است که نگاهی به ملک و دنیا ندارد.
هوش مصنوعی: کجا میتوان عارفی پیدا کرد که از مشکلات این دنیا رهایی یافته باشد؟ کجا کسی را میتوان یافت که بدون اینکه سختیهای راه را تحمل کرده باشد، به مقامهای بلند رسیده باشد؟
هوش مصنوعی: ما بسیار گشتیم و در نهایت نتوانستیم کسی را پیدا کنیم که روز نیک و خوشی داشته باشد و از مشکلات آسمان شکایت نکند.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال به دست آوردن آرزوهایش بود، نتوانست دلخواستهاش را پیدا کند و کسی که موفق به دستیابی به خواستههایش شد، درواقع دل شاد و خوشحالی نداشت.
هوش مصنوعی: هیچ کسی در این دنیا نمیتواند به طور دائم زندگی کند و همه فقط در یک لحظه وجود دارند. همچنین هیچ کس نمیتواند به جز یک زمان خاص، از مزایای زندگی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: از این جاده، هر کسی که آرزوی سعادت ابدی را داشت، به راستی از زندگی جاودانه بیخبر بود.
هوش مصنوعی: اگر این قصر قدیمی و باشکوه در این دشت نبود، دام فریب و نیرنگ در اینجا وجود نداشت.
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیای خاکی به جای وابستگی به دیگران و نیازمندی به آنها، روی پای خود ایستاده و مستقل است.
هوش مصنوعی: پرندهای که از قفس شکسته فرار کرده، یا بال ندارد که پرواز کند و یا جایی برای پرواز کردن ندارد.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، کسی که به خوشگذرانی و بطالت پرداخت، در پیری فهمید که در آن زمان شانس و بخت جوانی را نداشت.
هوش مصنوعی: این بیتی به این معناست که چطور یک تاجر میتواند از سود و زیان خود آگاه شود، در حالی که او هیچ تفکری دربارهی سود و زیان ندارد. یعنی اگر کسی در کارش به فکر منفعت و ضرر نباشد، چگونه میتواند در مورد موفقیت یا شکست خود اطلاعاتی داشته باشد.
هوش مصنوعی: از عمق معرفت، گوهر هنر را جستجو کن؛ زیرا این نوع از زیبایی و جذابیت در دنیا، هیچگاه از آنچه ندارد که در کان معرفت ذخیره شده است.
هوش مصنوعی: عقل مانند غواصی است که در عمق صدف عمر به جواهراتی با ارزشتر و دلنشینتر از جان دست مییابد.
هوش مصنوعی: کسی که در زمینه عمل و کار، تلاشی نمیکند و محصولی برای خودش نمیکارد، اجازه ندارد که از زندگی راحت و خوشبودن انتظار داشته باشد. کسی که زحمت نکشد، نان و معیشت خوبی هم نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر ما به دنبال زیباییها و جذابیتهای ظاهری نمیرفتیم و در پی چهرههای فریبنده نبودیم، زندگی ما به این شکل جاری نمیشد و در حقیقت، دنیای ما خالی از سرگرمی و جذابیت میماند.
هوش مصنوعی: در هر جایی که فساد و تباهی وجود داشته باشد، فقط افرادی خرابکار، مفسد و دزد در آنجا به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: کاش آتش عشق به زندگی آسیب نمیزد و کاش این مواد سمی به سمت باغ خوشبویی نمیرفت.
هوش مصنوعی: وقتی آینهٔ دل زنگار گرفت، وضعیت خراب شد. زمانی که فرصت به سرآمد، دیگر جایی برای قصه و داستان نبود.
هوش مصنوعی: چرا مخزن داراییات بدون مراقبت مانده و مالت بهخوبی ذخیره نشده است؟
هوش مصنوعی: اگر دیوارهای قلعهٔ جان بسیار بلند بود، دیگر روباه زمان نمیتوانست به این ماکیان چشمدوخت و آسیبی به آنها برساند.
هوش مصنوعی: اگر در گذشته به دیانت و صداقت خود اهمیت میدادیم، امروز این مشکلات و چالشها را نداشتیم.
هوش مصنوعی: اگر دل تحت تأثیر نفس اماره نبود، هرگز نمیتوانست در مسیر فریب و وسوسهها بیفتد و کاروان زندگیاش به کجا رود.
هوش مصنوعی: خوشبختی و زیبایی در گلزار و سرسبزی بهار لذتبخش است، اما اگر نگرانی از وزش باد سرد پاییز نباشد، این لذت دوچندان خواهد بود.
هوش مصنوعی: میتوان از دام جسم و تن رهایی یافت، اما دام زندگی و دوران نمیتوان بدون نام و نشانی ترک کرد.
هوش مصنوعی: ای گرسنه، هوشیار باش! چرا که آشپز زمان، غذایی را که آماده کرده، با زهر مخلوط کرده و هیچ نوالهای برای تو نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: اگرچه چرخ طبیعت به نفع آنها که قویتر هستند میچرخد، اما یک پشه ضعیف نیز نمیتواند حتی در برابر فیل قدرتمند ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد، باید از دل کشتی سفر کرد و از چشم ناخدای آن در دریای زندگی، که آغاز و پایانی ندارد، بهره برد.
هوش مصنوعی: پروین، با آرامش و بدون نگرانی در این راه بیاحترام گام برمیدارد، زیرا کسی این مسئولیت را به او سپرده که از بار سنگینی برخوردار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این عقل در یقین زمانه گمان نداشت
کز عقل را ز خویش زمانه نهان نداشت
در گیتی ای شگفت کران داشت هر چه داشت
چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت
هر گونه چیز داشت جهان تا به پای داشت
[...]
ای آنکه بیتو هیچ نظامی جهان نداشت
بر هیچحق زمانه چو تو قهرمان نداشت
تا در وجود نامدی از پردهٔ عدم
روی زمین ز نقش معالی نشان نداشت
گردون ز خاندان نبوت بهیچ قرن
[...]
بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست
آب آنقدر که دست بشوید ز جان نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.