گنجور

 
صفایی جندقی

زاهد مرا که بی می و شاهد حضور نیست

تکلیف توبه چیست اگر حکم زور نیست

من نفی رنج را به ضرورت خورم شراب

در نهی بالضروره نزاعی ضرور نیست

کوثر بود از آن تو ساغر از آن من

و ز سهم خود نفور کس الا کفور نیست

روزی مبرده رشک به عیش مدام ما

می خوشگوارتر ز شراب طهور نیست

ما می کشیم ساغر و داریم اعتراف

و آن باده نیز قسمت اهل غرور نیست

یا رب بود که باز کرامت کنی به ما

وین مکرمت زخلق کریم تو دور نیست

بخشی به رغم مفتیم آرامگه ارم

هر چند بنده درخور حور و قصور نیست

با پیل برزنم اگر آید نوید عفو

اما در انتقام توام تاب مور نیست

با صد جهان گناه صفایی به فضل دوست

با کم ز طول برزخ و عرض نشور نیست