در بزم عشق باده سرشک روان خوش است
جای سرود و مطرب ما را فغان خوش است
با روی زرد ناله ی دل زارتر نگو
مرغ مرا بهار نوا در خزان خوش است
از گلبن تو دیده ندوزم ز خار غیر
مشتاق باغ را ستم باغبان خوش است
دامن پر اشک چشمت و مینا ز می تهی
دور از بساط بزم تو جشنی چنان خوش است
پیداست حال کشته ات از تیغ خون چکان
او را زمان جای سپری این زبان خوش است
نشگفت اگر سرشک نگارم کند عذار
این قصه را ز خون جگر ترجمان خوش است
تیغ تو در جهان به سرم سایه کرد و نیز
از آفتاب محشرم این سایبان خوش است
بودت بهانه دادن بوسی بهای جان
ورنی هزار جان برایت رایگان خوش است
در پای دوست این سفر ای دل بریز جان
جانانه را ز دست تو این ارمغان خوش است
با تاج و تخت زر نتوان سر ز راه برد
ما را که سر به تربت این آستان خوش است
کس رو نتابد از تو ور اینت قبول نیست
قتل صفایی از جهت امتحان خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بزم عشق اشاره میکند و از لذتی که در این بزم وجود دارد سخن میگوید. او تأکید میکند که با وجود درد و رنج، عشق و زیباییها همچنان شاداباند. شاعر تجربیات تلخ و شیرین خود را در عشق بیان کرده و عشق را به عنوان معیاری برای زندگی و شادی معرفی میکند. او به فداکاریهایش در راه عشق و نیکوییهای آن اشاره کرده و زندگی را در سایه عشق و دوستی زیبا میسازد. جوهر این شعر نشاندهندهٔ این است که در عشق حتی احساسات دردناک هم میتوانند به زیباترین و خوشایندترین تجربیات تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، نوشیدنی اشک بسیار لذتبخش است و به جای آواز و ساز، ناله و فغان ما دلنواز است.
هوش مصنوعی: با چهرهای بیجان و ناراحت، دیگر از دل حزنآلود خود شکایت نکن. برای پرندهام، موسیقی بهار در فصل خزان هم دلپذیر و خوشایند است.
هوش مصنوعی: من از گلستان تو نگاه خود را از خارهای دیگر دور میکنم، زیرا ظلم باغبان به باغبان عاشق برایم خوشایند است.
هوش مصنوعی: اشکهای چشمانت همچون دامن پر از آب است و مینا از شراب خالی است. دور از جشن و شادی تو، جشنی اینچنین دلانگیز برپا شده است.
هوش مصنوعی: واضح است که حال کشته تو به خاطر ضربهی خونین اوست؛ زمان، سلاح این زبان خوشایند است.
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست اگر برای زیبایی چهرهام، اشکی از چشمانم بریزد؛ زیرا بیان این داستان با رنج دل خوشایندتر است.
هوش مصنوعی: تیغ تو در دنیا بر سر من سایه انداخته و سایهبان من در روز رستاخیز، همین آفتاب توست.
هوش مصنوعی: وجودت بهانهای است برای بخشیدن بوسهای که ارزش جان من را دارد، اما اگر هزار جان هم داشته باشم، خوشحالانه برای تو رایگان است.
هوش مصنوعی: در پای دوست، جان و دل خود را فدای او کن، زیرا از دست دادن جان به خاطر او، هدیهای زیبا و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: با وجود ثروت و قدرت، نمیتوانیم از مسیر خود منحرف شویم، چون آرامش ما در خاک این مکان مقدس است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند تحمل کند که از تو دور شود، و اگر این را نپذیری، باید بگویم که کشتن صفا و آرامش از این بابت، به نوعی امتحان خوب و پسندیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر باده (با) مشافهه دوستان خوش است
جای چمانه بر چمن بوستان خوش است
گلهای بوستان چو رخ دوستان ماست
پس بوستان ما زرخ دوستان خوش است
گیتی جوان شد از سر و پیری گرفت می
[...]
دلهای مردمان به نشاط جهان خوش است
در دل مرا غمیست، که خاطر به آن خوش است
چون نیست خوشدل از تن زارم سگ درش
سگ بهتر از کسی، که به این استخوان خوش است
خوش نیست چشم مردم بیگانه جای یار
[...]
از پیر گوشه گیری وسیر از جوان خوش است
از تیر راستی و کجی از کمان خوش است
تغییر رنگ خوش بود از روی شرمگین
در چشم اهل دید بهار و خزان خوش است
جوش گل است در قفس ما تمام سال
[...]
قطع نظر جزای دل بدگمان خوش است
تیغ نهان گداز طراز میان خوش است
اکسیر آبروست سفر در رکاب عشق
پرواز گوهر از صدف آشیان خوش است
آخر دچار تیر تو شد استخوان من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.