قضا چنانکه ترا طرز دلبری آموخت
مرا به راه جنون رسم خود سری آموخت
چرا ز اشک و رخم سیم و زر به دامان ریخت
اگر نه عشق مرا کیمیاگری آموخت
مرا به جای مناعت مسالمت آورد
ترا به جای عنایت ستمگری آموخت
نظام غمزه اش آن چار فوج خاصه مگر
جهان گشایی از افواج ناصری آموخت
دلم که خون جگر می خورد شگفت مدار
ز ترک مست تو قانون خون خوری آموخت
بدین کرامت و اعجاز اگر غلط نکنم
عصای موسی از آن زلف اژدری آموخت
شمیم باد صبا چون نسیم صبح بهار
ز چین طره ی او نافه گستری آموخت
نشسته هندوی خالت به چهر آتش خیز
ندانمش ز کجا کیش آذری آموخت
سبق گرفت صفایی ز انوری به غزل
به وصف حسن رخت تا سخنوری آموخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و زیبایی و تأثیر آن بر شاعر میپردازد. شاعر از قضا و تقدیر میگوید که او را به دلبری و جنون آموخته است. او از زیبایی محبوبش میگوید که اشک و زخمهایش را به او یاد داده و عشق به او مانند کیمیاگری است. شاعر احساس میکند که در عوض مناعت، مسالمت را آموخته و محبوبش ستمگری کرده است. او همچنین از غمزههای محبوبش یاد میکند و اینکه چگونه محبتش به او اجازه داده تا جهان را بگشاید. در نهایت، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین، عشق و زیبایی را وصف میکند و به تأثیر آن بر شعر و ادبیات اشاره میکند. این شعر تماماً ایدههای عشق، زیبایی و تأثیر آن بر روح و ادبیات را بررسی میکند.
هوش مصنوعی: سرنوشت به من هم مانند تو شیوه دلربایی را یاد داد و به من راهی به سوی جنون و بیپروا بودن را آموخت.
هوش مصنوعی: چرا اشکهایم و زیبایی صورتم مانند طلا و نقره بر زمین ریخته است، اگر نه اینکه عشق به من هنری چون کیمیاگری آموخته است؟
هوش مصنوعی: من را به جای غرور و خودپسندی، به آرامش و دوستی تشویق کردی و تو را به جای محبت و لطف، نرمش و قدرت برتری یاد دادند.
هوش مصنوعی: غمز و ناز این دختر خاص است و این زیباییاش، مانند جهانگشاییست که از لشکر ناصری یاد گرفته بوده است.
هوش مصنوعی: وقتی قلبم از درد و عذاب میسوزد، تعجب نکن؛ زیرا عشق تو به من آموخته است که چگونه باید بر این دردها غلبه کنم و تحمل کنم.
هوش مصنوعی: با این ویژگی و قدرتی که دارد، اگر اشتباه نکنم، عصای موسی هم از آن زلف چون اژدها الهام گرفته است.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی در بهار، مانند بادی ملایم، از چین موهای او عبور کرده و به آن عطر و لطافت خاصی میبخشد.
هوش مصنوعی: هندوی زیبایی که در برابر من نشسته، چهرهای درخشان و آتشین دارد. نمیدانم او از کجا چنین آئینی را به خود آموخته است.
هوش مصنوعی: صفایی به زیبایی و لطافت شعر غنایی و عاشقانه دست یافت، زیرا در توصیف زیبایی چهرهات آموختن هنر بیان و سخنوری را تجربه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
[...]
ترا دو رخ به دو خط فن دلبری آموخت
تو از دو چشم و دو چشم از تو ساحری آموخت
تو طفل مکتب حُسنی معلم تو دو چشم
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
فریب و مکر به غمزه چه میدهی تعلیم؟
[...]
به غمزه چشم تو درس ستمگری آموخت
به خط لبت سبق روح پروری آموخت
ز لطف در بناگوش تو تعالی الله
که فیض نور سعادت به مشتری آموخت
دبیر مکتب حسنت ازان عذار جبین
[...]
ستم ز نرگس مستت ستمگری آموخت
جنون ز زلف سیاه تو داوری آموخت
ترا خدایی آموزد ار اراده کنی
به یوسف آنکه طریق پیمبری آموخت
ترا به حسن ستایش کنند و زآن غافل
[...]
نه ماه من ز پری رسم دلبری آموخت
که رسم دلبری از ماه من پری آموخت
فغان از آن مه نامهربان که استادش
نه مهرورزی و نه بنده پروری آموخت
به کودکیش همه مشق جور کیشی داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.