گنجور

 
رفیق اصفهانی

نه ماه من ز پری رسم دلبری آموخت

که رسم دلبری از ماه من پری آموخت

فغان از آن مه نامهربان که استادش

نه مهرورزی و نه بنده پروری آموخت

به کودکیش همه مشق جور کیشی داد

به طفلیش همه درس ستمگری آموخت

ندانم از چه نیاموخت طرز دلداری

معلمی که به او طور دلبری آموخت

رفیق تا به ره او سر نیاز نهاد

به سروران جهان سروری آموخت