مشاطهٔ زیبایی آراسته چنبرها
زان سلسله تا بندد بر هر سر مو سرها
در بارگهت ایدر ره یافتم از هر در
تا روی رجا یکسر برتافتم از درها
عشاق نزیبد عشق با غیر تو ورزیدن
ز آنرو که ترا تنهاست حسن همه دلبرها
مهر تو برون افکند هر نکته که پوشیدیم
ورنه نشد این راز افسانه ی کشورها
چون خاک رود بر باد سرها به سر کویت
نبود عجب ار در پای افتد ز سر افسرها
گر شرح صباحت را تا حشر نگار آرند
از حسن توفصلی بیش نبود همه دفترها
در مجلسِ می خواران ، سرمستی و بیهوشی،
از جنبش ساقی خاست نز گردش ساغرها
از دست و زبان نامد توصیف کمالاتت
کآرایش دیگر داد زیب تو به زیورها
کونطق صفایی را کاوصاف تو بسراید
عاجز شده لب بستند زین باب سخنورها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فردا به زمین افتد از سر همه افسرها
افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها
از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید
بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها
مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی
[...]
از خاک رهش گردون اندوخته گوهرها
آراسته گیتی را ز افروخته اخترها
تنها نه کنون باشد او ملجأ مضطرها
هنگام بلا از او جستند پیمبرها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.