دلا معاونت اشک پرده در نکنی
ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی
به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی
بس است سعی به رسواییم دگر نکنی
به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر
مرا ز مسکن مألوف دربدر نکنی
به سیل اشک دهی از درش به باد مرا
ازین مخاطره آخر چرا حذر نکنی
به چشم مهر چو کس ننگرد به گریه ی من
عبث تو دامنم از دیده گو شمر نکنی
اسیر غم همه کس اول از نگاهی شد
نگاه کن که سر اندر سر نظر نکنی
بس آنچه آب رخم ریختی ز گریه مرا
به چشم مردم از این مایه خوارتر نکنی
ز آب چشم منش آستان مکن همه گل
چه می کنی اگر این خاک را به سر نکنی
به اشک و آه صفایی مراست عادت و بس
نظر به چشم و لبم دار باور ار نکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعری عاشق است که از معشوقش میخواهد تا به احساسات و رنجهای او توجه کند. او از معشوق درخواست میکند که با بیتوجهی و پردهپوشی، او را بیشتر در آتش عشق نسوزاند و به او بیاعتنایی نکند. شاعر به شدت غمگین است و از معشوق میخواهد که از آزار او و خوار کردنش در جمع دیگران بپرهیزد. او از درد و اشک خود صحبت میکند و میگوید که این احساسات برایش عادی شده است و در نهایت از معشوق میخواهد که با نگاهی مهربان به او بنگرد و در این روزهای غم بار، کمی به او محبت کند.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در پرده نگهداری اشکهای خود را، هرگز نمیتوانی رازهای خود را افشا کنی و از این راه نمیتوانی به دیگران خبر دهی.
هوش مصنوعی: مرا به عمد شرمنده کنی، تا کی میخواهی برای آبرویم تلاش کنی و به رسواییام دامن بزنی؟
هوش مصنوعی: من تا آخر عمر به این خاک وابستهام و تو باید مرا از این خانهی آشنا دور نکنی.
هوش مصنوعی: چرا از این خطر بزرگ دوری نمیکنی، در حالی که اشکهای زیادی را به خاطر من به هدر میدهی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به نگاهی محبتآمیز به من نکند و به خاطر غم و گریهام توجهی نداشته باشد، بیفایده است که دامنم را از چشم تو دور کنند تا تو ملامتم نکنی.
هوش مصنوعی: آدمی که در غم دیگران گرفتار است، ابتدا باید خود را با یک نگاه سنجیده کند. به اطراف خود نگاه کن و ببین آیا به درستی به حرفها و رفتارهای دیگران توجه میکنی یا نه.
هوش مصنوعی: به اندازهای که برای من اشک ریختی، باعث نشو که مردم مرا زشت و خوار ببینند.
هوش مصنوعی: از اشکهای من در آستانت سوال نکن، زیرا اگر به این خاک توهین کنی، تمام زیباییها و گلها چه فایدهای خواهند داشت؟
هوش مصنوعی: به خاطر اندوه و گریهام آرامشی خاص دارم و این برای من عادی شده است. اگر به چشمانم و لبانم نگاه کنی، میتوانی درک کنی، اما اگر این را نپذیری، چیزی از آنچه هست نمیفهمی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی
ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی
[...]
تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی
به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
[...]
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟
هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع
[...]
چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟
چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟
شب دراز کمند غزال مقصودست
چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟
اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای
[...]
که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی
به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.