گنجور

 
مولانا

اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی

وگر شراب نداری چرا خبر نکنی

وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی

ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی

از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی

وز آن کسی که خماری چرا حذر نکنی

چو آفتاب چرا تو کلاه کژ ننهی

ز نور خود چو مه نو چرا کمر نکنی

چو آفتاب جمال قدیم تیغ زند

چو کان لعل چرا جان و دل سپر نکنی

وگر چو نای چشیدی ز لعل خوش دم او

چرا چو نی تو جهان را پر از شکر نکنی

وگر چو ابر تو حامل شدی از آن دریا

چرا چو ابر زمین را پر از گهر نکنی

ز گلشن رخ تو گلرخان همی‌جوشند

چرا چو حیز و محنث نه‌ای نظر نکنی

نگر به سبزقبایان باغ کآمده‌اند

به سوی شاه قبابخش چون سفر نکنی

چو خرقه و شجره داری از بهار حیات

چرا سر دل خود جلوه چون شجر نکنی

چو اعتبار ندارد جهان بر درویش

به بزم فقر چرا عیش معتبر نکنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جهان ملک خاتون

تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی

به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی

بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم

به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی

به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم

[...]

هلالی جغتایی

چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟

چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟

رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟

هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟

چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع

[...]

صائب تبریزی

چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟

چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟

شب دراز کمند غزال مقصودست

چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟

اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
صفایی جندقی

دلا معاونت اشک پرده در نکنی

ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی

به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی

بس است سعی به رسواییم دگر نکنی

به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر

[...]

صامت بروجردی

که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی

به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه