بدین لطف و وفا و مهربانی
نداری چاره ای از دل ستانی
از این صورت چه حیرتها دهد دست
که دارد صورتی چندین معانی
مرا رخ زعفرانی شد ز حسرت
ترا تا گونه گردید ارغوانی
شدم ز آرایش رویت پریشان
بهارت کرد بر شاخم خزانی
بدین صورت اگر بودی در آن عهد
کشیدی خامه بر تصویر مانی
دهم یاقوت را نسبت بدان لعل
چه حاصل کو نداند نکته دانی
به دندان توگوهر را چه پیوند
کجا او راست این شکر فشانی
شباهت غنچه راکی با دهانت
که او را نیست این شیرین زبانی
به دوزخ با تو ایم بی تو لیکن
نمی خواهم بهشت جاودانی
صفایی گر نمیری در ره دوست
ثمر چبود ترا زین زندگانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.