ترسم که رسد از تو مرا پیک و پیامی
آن روز که از من نه نشان است و نه نامی
ای مرغ دل از گلشن و باغت چه غم افزود
کآسوده به کنج قفس و گوشه ی دامی
روز اشک به دامان و شبم ناله به گردون
بر ما گذر و چند چنین صبحی و شامی
لب تشنه چه پایی به ره دیر مغان پوی
شاید که مغان دست تو گیرند به جامی
ز ایوان مناجات به میدان خرابات
تبدیل کن البته درنگی به خرامی
مستوری و مستی نتوان داشت بهم جمع
دستی زن و بردار سوی میکده گامی
چون بر در میخانه رسی بهر خود آنجا
می جو ز مقیمان خرابات مقامی
در محفل می با همه نومیدی و نقصان
تحصیل کن از شاهد و مطرب همه کامی
دل در خم زلفین دلاویز دلارام
در چنگ دو شهباز فرومانده حمامی
از آتش دل سوخت صفایی تر و خشکم
عشق است و کجا فرق کند پخته و خامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
[...]
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
[...]
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
[...]
گر طالب آنی که بماند ز تو نامی
از خانه ناموس برون نه دو سه گامی
قربان شو و بشنو ز لب یار پیامی:
عیار چو منصور شود بر همه کامی
ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟
یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی
هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت
روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی
پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.