گنجور

 
قاسم انوار

ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟

یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی

هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت

روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی

پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد

افتاد دل عاشق در بند غلامی

چون نام تو در نامه بدیدم شدم آزاد

جانم بفدای تو، زهی نامه نامی

از صحبت جانان بکجا میروی؟ ای دل

زنهار! ازین خانه ببیرون نخرامی!

از عشق گشاید گره بسته جانت

گر صدر عظامی تو و گر بدر تمامی

قاسم نتواند که شکیبد ز تو یک دم

ای پشت و پناه دل و ای حاکم و حامی