مرا نشان نظر باشد از نگار دگر
چرا ورای خیال تو نیست کار دگر
به یادگار تو زخمم به دل رسید و خوشم
که ماند تیر تو درسینه یادگار دگر
به یک خدنگ شکار افکنی که چون تو شنید
که هر قدم به زمین افکند شکار دگر
در آی فصل بهارم به باغ و رخ بگشای
که از جمال توام بشکفد بهار دگر
به خاک راه تو ریزم روان و حیف خورم
که نیست جان دگر تا کنم نثار دگر
به یک شرر همه راسوخت خشک و تر چه کنم
اگر به ما رسد از آتشت شرار دگر
ز بی قراری زلفت بس این که هرنفسی
به بی قراری ما می دهد قرار دگر
به طرف چشمه ی چشمم خرام و جای گزین
که نیست لایق سرو تو جویبار دگر
بیان شوق به پایان نمی رسد همه عمر
درین رساله مشروح و صد هزار دگر
زدی نه لاف وفا با تو اینقدر به گزاف
اگر صفایی دل داده راست بار دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او از زخمهای عشق سخن میگوید که به یادگار از معشوق بر دل او باقی مانده است و به شوق دیدار معشوق، زندگی و بهار را در کنار او میطلبد. شاعر از نبودن و جان کندن در فراق معشوق صحبت میکند و به این نتیجه میرسد که هیچ چیز نمیتواند جایگزین معشوق شود. در نهایت، او به بیقراری و شوقی که در دل دارد اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند احساسش را نسبت به عشق کاهش دهد.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی چهرهات به تو توجه دارم، اما چرا باید غیر از تو به چیزی دیگر فکر کنم وقتی که چیزی جز خیال تو در ذهنم نیست؟
هوش مصنوعی: زخمی که به یاد تو در دلم باقی مانده، مرا خوشحال میکند. چرا که تیر تو که نشانهای از عشق توست، هنوز در سینهام مانده و یادآور خاطرات دیگر نیز هست.
هوش مصنوعی: به یک تیر کمان شکار بیندازی که وقتی صدای قدمهای تو را میشنود، شکار دیگری را به زمین میاندازد.
هوش مصنوعی: در این بهار، به باغ بیایم و چهرهام را باز کنم تا زیبایی من باعث شکوفایی بهار جدیدی شود.
هوش مصنوعی: من جانم را برای تو فدای میکنم و افسوس که دیگر جانی برای فدا کردن ندارم تا بتوانم دوباره آن را نثار تو کنم.
هوش مصنوعی: اگر یک شعله کوچک میتواند همه چیز را بسوزاند، چه باید بکنم اگر شعله آتش تو به ما برسد و ما را نیز بسوزاند؟
هوش مصنوعی: از بیقراری و شوق زلفهای تو، هر لحظهای که میگذرد، به ما آرامشی جدید میبخشد.
هوش مصنوعی: به سمت چشمان من بیا و بایست، زیرا جویبار دیگری وجود ندارد که شایسته ی زیبایی تو باشد.
هوش مصنوعی: عشق و شوقی که در دل داریم، هیچ وقت به پایان نمیرسد و در تمام عمر، مطالب و احساسات زیادی را میتوان در این باره نوشت و بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر به تو وفا کردهام، حرفهای بیمعنی نزدهام. اگر دل من با تو صمیمی است، بار دیگر صادقانه این را میگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
[...]
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
مرابجز تو درین شهر نیست یار دگر
ترا اگر غم من نیست غم مباد ترا
که جز غم تو مرا نیست غمگسار دگر
بگیر خرده جان مرا و خرده مگیر
[...]
بصید ما نظر افکند شهسوار دگر
بشهر ما گذر آورد شهریار دگر
اگر تو پای عنایت کشیدی از سرما
کشید سرو دگر سر زجویبار دگر
وگر تو برگ تلطف ببردی از بر ما
[...]
کشیم بارز کویت به سوی یار دگر
بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر
من از جفای تو در کار جان سپردن و تو
هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر
امید من ز تو امشب روا نشد گویا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.