به پاس عشق مرا هردم از وفای دگر
تلافی از تو نزد سر به جز جفای دگر
مرا به ضربت دیگر بکش چو زخم زدی
عنایتی کن و لازم شمر عطای دگر
به بی وفایی و بد عهدیم سمر کردی
هنوزم از تو بود خوف افترای دگر
گرم به جز تو صنم بوده دیگری معبود
به کیش عشق پرستیده ام خدای دگر
به ماجرای قیامت خوشم که آنجا نیز
کنیم تازه به ذکر تو ماجرای دگر
مگر غم تو که مأوا گرفت در دل ما
جز این خرابه به عالم نیافت جای دگر
نوای مطربم آرد به خود ز پرده نخست
ولی برون برداز پرده ام نوای دگر
به جز من از همه بیگانه وار رو برتافت
مگر سراغ ندارد غم آشنای دگر
طبیب کو به حبیبم رسان که درد مرا
معالجت نتوان کردن از دوای دگر
به سعی مرده کدورت نکاست بلکه فزود
حضور یار صفایی مرا صفای دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وفا نگهداشتن در روابط عاشقانه است. شاعر به وفاداری و عشق خود اشاره میکند و از جفای معشوقش نیز شکایت میکند. او میخواهد که معشوقش با محبت و توجهی نو بر زخمهایش مرحم بگذارد. همچنین، شاعر نگرانی خود از بدعهدی و بیوفایی معشوق را بیان میکند و میگوید که هیچ معبودی جز او ندارد. او به عشق برای خداوند اشاره میکند و خوشحال است که در روز قیامت نیز ذکر معشوقش را خواهد کرد. شاعر تأکید میکند که غم عشق در دل او جا گرفته و هیچ چیز نتوانسته جای آن را بگیرد. او به دنبال درمانی برای دردش از معشوق است و میگوید که حضور معشوق، تنها روشنی زندگیاش است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، هر لحظه از وفاداری خودم به تو تلافی میکنم و جز نشانهای از بیوفایی چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: مرا به ضربهای دیگر بکش، زیرا زخم زدی. لطفی کن و این بار کار نیکی را لازم بشمار.
هوش مصنوعی: تو هنوز من را به بیوفایی و ناپایداریت عادت دادهای و من از تو ترس دارم که مبادا بار دیگر دروغی به من نسبت دهی.
هوش مصنوعی: جز تو، ای معشوق، هیچ معبودی برایم نیست و در کیش عشق، هیچ خداوند دیگری را نپرستیدهام.
هوش مصنوعی: من به ماجرای قیامت خوشحالم، چرا که در آنجا هم از یاد تو به داستانی جدید خواهیم پرداخت.
هوش مصنوعی: غم تو که در دل ما جا گرفته، جز این خرابه، هیچ مکان دیگری در دنیا ندارد.
هوش مصنوعی: آوای موسیقیام از پرده نخست خود را به نمایش میگذارد، اما وقتی پردهام را کنار میزند، نغمهای دیگر به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: به جز من، هیچ کس دیگری با تو آشنایی ندارد و همه به نوعی از تو دوری میکنند؛ مگر اینکه کسی باشد که غم و اندوه تو را بشناسد و به آن اهمیت بدهد.
هوش مصنوعی: پزشکی که میشناسد، پیام من را به محبوبم برسان، چرا که هیچ درمان دیگری برای درد من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تلاش بیثمر نتوانسته غم و تیرهروزیام را کم کند، بلکه برعکس، حضور محبوب بزم زندگیام را بیشتر و روشنتر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر ترک جفا و بکن جفای دگر
که باشد از تو جفای دگر وفای دگر
بلا فرستی و من باز بسته دل به امید
که از تو باز رسد بر سرم بلای دگر
سری که داشم انداختم به پای تو حیف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.