بصید ما نظر افکند شهسوار دگر
بشهر ما گذر آورد شهریار دگر
اگر تو پای عنایت کشیدی از سرما
کشید سرو دگر سر زجویبار دگر
وگر تو برگ تلطف ببردی از بر ما
نموده تازه گلی رخ زشاخسار دگر
بشاخسار دگر طرح آشیان فکنم
که ره بگلشن ما یافت نو بهار دگر
من و هوای نگار دگر! معاذالله
که از غم تو کشد دل به غمگسار دگر
بدیگری ندهم دل که خوار کرده ی تست
که هر که خوار تو شد دارد اعتبار دگر
هزار بار بر اندی نشاط او نرفت
که از دیار تو ره نیست در دیار دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احوالات عاشقانه و عشق به معشوق میپردازد. شاعر از زیباییها و جذابیتهای معشوق خود و همچنین تأثیر عمیق او بر زندگیاش سخن میگوید. او به نسبت تغییرات و زیباییهای دیگر اشخاص و مکانها اشاره کرده و اظهار میکند که عشق و محبت او هیچگاه به دیگران منتقل نخواهد شد، زیرا عمق احساسات او تنها برای معشوق خود است. شاعر به شوق و نشاطی که از عشق او به وجود میآورد اشاره میکند و ابراز میدارد که هیچ چیز نمیتواند جایگزین عشق او شود. در نهایت، شاعر میگوید که غم و اندوه را برای عشق معشوقش تحمل میکند و این احساسات او به هیچ وجه قابل قیاس با دیگران نیست.
هوش مصنوعی: یک سوارکار دیگر به شکار ما نگریست و شاهی دیگر به شهر ما گذر کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو محبت و توجه خود را به کسی اظهار کنی، در نتیجه او نیز از مشکلات و سختیها نجات خواهد یافت و حالتی تازه پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو لطف و محبت خود را از ما بگیری، دیگر هیچ چیز تازه و زیبایی از گلهای باغ به ما نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: درختی دیگر میکارم تا آشیانهای جدید بسازم، زیرا راهی به گلستان ما پیدا شده و بهار تازهای به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: من و حال و هوای معشوق دیگر! هرگز، که به خاطر غم تو دل به غم دیگران نسپارم.
هوش مصنوعی: من دل خود را به کسی دیگری نمیسپارم، زیرا تو را بیاحترامی کردهاند. هر کس که به تو بیاحترامی کند، اعتبار خود را نیز از دست میدهد.
هوش مصنوعی: او هزار بار شادابی و نشاطش را از دست نداده است، چرا که هیچ راهی به دیار دیگری جز دیار تو وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
[...]
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
مرابجز تو درین شهر نیست یار دگر
ترا اگر غم من نیست غم مباد ترا
که جز غم تو مرا نیست غمگسار دگر
بگیر خرده جان مرا و خرده مگیر
[...]
کشیم بارز کویت به سوی یار دگر
بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر
من از جفای تو در کار جان سپردن و تو
هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر
امید من ز تو امشب روا نشد گویا
[...]
مرا نشان نظر باشد از نگار دگر
چرا ورای خیال تو نیست کار دگر
به یادگار تو زخمم به دل رسید و خوشم
که ماند تیر تو درسینه یادگار دگر
به یک خدنگ شکار افکنی که چون تو شنید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.