گنجور

 
نشاط اصفهانی

بصید ما نظر افکند شهسوار دگر

بشهر ما گذر آورد شهریار دگر

اگر تو پای عنایت کشیدی از سرما

کشید سرو دگر سر زجویبار دگر

وگر تو برگ تلطف ببردی از بر ما

نموده تازه گلی رخ زشاخسار دگر

بشاخسار دگر طرح آشیان فکنم

که ره بگلشن ما یافت نو بهار دگر

من و هوای نگار دگر! معاذالله

که از غم تو کشد دل به غمگسار دگر

بدیگری ندهم دل که خوار کرده ی تست

که هر که خوار تو شد دارد اعتبار دگر

هزار بار بر اندی نشاط او نرفت

که از دیار تو ره نیست در دیار دگر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode