گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

ازین پس دور من چندی نپاید

مگر دوران هجرانم سرآید

مرا زان حسن روز افزون که جان کاست

به دل هر روز صد حسرت فزاید

پس از مرگم به بالین آمد آری

قیامت گرچه دیر آید بیاید

گل بی خار آن رخ دید و بلبل

بلادت بین که بر گلبن سراید

سرانگشت نگارین هر که دیدش

سر انگشت از حیرت بخاید

اگر دیدی است مه را پیش آن چهر

چرا خود را به مردم می نماید

نقاب از روی دلبند ار کند باز

در فردوس بر عالم گشاید

مکن حیرت که آن حور پری زاد

مرا دیوانه و حیران نماید

گرم جویی شفا زین دردمندی

شرابم شربت آن لعل باید

به یاقوت تو مرجان ماندی حیف

که زو این نکته پردازی نیاید

صفایی را چه سود از پند ناصح

بگوتا بندم از دل برگشاید

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

مهی ، کندر سمرقند از لب او

نبات مصر را جان می فزاید

اگر طوطی طبع جان فزاید

بشاخ شکر نابش گراید

بشولد مر طبق را بر طریقی

[...]

سوزنی سمرقندی

خر خمخانه را جودان بماندست

وگر ماندست جو کو تا بخاید

بسنگ هجو من دندان شکستست

که بی بیطار بیخش برنیاید

سرش از سهمناکی شد بانسان

[...]

انوری

ز هجران تو جانم می‌برآید

بکن رحمی مکن کاخر نشاید

فروشد روزم از غم چند گویی

که می‌کن حیله‌ای تا شب چه زاید

سیه‌رویی من چون آفتابست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه