ازین پس دور من چندی نپاید
مگر دوران هجرانم سرآید
مرا زان حسن روز افزون که جان کاست
به دل هر روز صد حسرت فزاید
پس از مرگم به بالین آمد آری
قیامت گرچه دیر آید بیاید
گل بی خار آن رخ دید و بلبل
بلادت بین که بر گلبن سراید
سرانگشت نگارین هر که دیدش
سر انگشت از حیرت بخاید
اگر دیدی است مه را پیش آن چهر
چرا خود را به مردم می نماید
نقاب از روی دلبند ار کند باز
در فردوس بر عالم گشاید
مکن حیرت که آن حور پری زاد
مرا دیوانه و حیران نماید
گرم جویی شفا زین دردمندی
شرابم شربت آن لعل باید
به یاقوت تو مرجان ماندی حیف
که زو این نکته پردازی نیاید
صفایی را چه سود از پند ناصح
بگوتا بندم از دل برگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس گسستگی و هجران و آرزوی وصال معشوق است. شاعر از دوری معشوق و افزایش حسرتها در دلش صحبت میکند و به زیبایی و جذبهی او اشاره میکند. او به مرگ و قیامت اشاره دارد و میگوید که پس از مرگ، معشوق به بالینش خواهد آمد. شاعر همچنین از حیرت و شگفتی کسانی میگوید که زیبایی معشوق را میبینند و به پرهیز از تعجب دعوت میکند. او عشق را دارویی برای دردهایش میداند و تأکید میکند که نصیحتهای بیفایده را نمیپذیرد و از دلش ناله میکند. به طور کلی، شعر با مضامینی چون عشق، دوری، زیبایی و نگرانی از مرگ درهم آمیخته است.
هوش مصنوعی: دیگر زمانی طولانی در کنار من نخواهد بود، مگر اینکه دوران جدایی من به پایان برسد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی روزافزون تو، که جانم را میگیرد، هر روز در دل من صد حسرت بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: پس از مرگم، روز قیامت به سراغم میآید؛ هرچند که دیر بیفتد، بالاخره خواهد آمد.
هوش مصنوعی: گل بدون خار آن چهره را دید و بلبل زیبایی تو را به شوق سرودن بر گلزار مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: هر کس که سرانگشتان زیبا و رنگین او را ببیند، از حیرت دستش را به سمت او دراز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر دیدی ماه را در مقابل چهرهاش، چرا باید خود را به مردم نشان دهد؟
هوش مصنوعی: اگر محبوب محبوبم نقاب از چهرهاش بردارد، بهشتی بر روی زمین پدیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: ناباوری نکن که آن زن زیبای بهشتی میتواند مرا دیوانه و دچار سرگردانی کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از این درد و رنج درمانی بیابی، باید آن نوشیدنی خوشمزه و دلپذیر را بنوشی که همچون لعل (مروارید) میدرخشد.
هوش مصنوعی: تو مانند یاقوتی، اما مرجان به تو شبیه است. افسوس که نمیتوانی این نکته را درک کنی یا دربارهاش صحبت کنی.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان از نگرانی و غم پاک شود، دیگر نصیحت و پند هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
خر خمخانه را جودان بماندست
وگر ماندست جو کو تا بخاید
بسنگ هجو من دندان شکستست
که بی بیطار بیخش برنیاید
سرش از سهمناکی شد بانسان
[...]
ز هجران تو جانم میبرآید
بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی
که میکن حیلهای تا شب چه زاید
سیهرویی من چون آفتابست
[...]
دلی ده کاو یقینت را بشاید
زبانی کافرینت را سراید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.