گنجور

 
صفایی جندقی

آنگونه سرشکم به غمت پرده در افتاد

کافسانه ی ما در همه عالم سمر افتاد

صافش همه دردی شد و آبش همه آتش

حسرت نگری هر که ترا از نظر افتاد

عیبم همه جویند و سرانجام جز این نیست

آنرا که چو من عیب پسندی هنر افتاد

افسوس که با آن همه سرسبزی و بالش

در باغ توام شاخ وفا بی ثمر افتاد

با این دل سوزان شررناک ندانم

کاین مایه چزا ناله ی ما بی اثر افتاد

جز اشک به چشمم نه و جز آه به لب نیست

تا آتش عشقم همه در خشک و تر افتاد

ای نخل محبت چه نهالی تو که جاوید

جان و دل عشاق ترا برگ و بر افتاد

صیدت نرود ناگزر از قید به جایی

کافتاد چو در دام تو از بال و پر افتاد

در گلشن و دامش نه نشان ماند نه نامی

آن مرغ که مسکین به کمند تو در افتاد

گرسعی رقیب از درت افکند مرا دور

صد شکر که او نیز چو من در بدر افتاد

تا از همه کس رو به تو آورد صفایی

از روی عنادش همه کس پشت سر افتاد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مولانا

در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد

کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد

چشم و دل عشاق چنان پر شد از آن حسن

تا قصه خوبان که بنامند برافتاد

بس چشمه حیوان که از آن حسن بجوشید

[...]

سعدی

زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد

از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد

گفتیم که عقل از همه کاری به درآید

بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد

شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم

[...]

کمال خجندی

باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد

بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد

لطفی کن و تیری دگرم سوی دل انداز

کان تیر نخستین که زدی بر جگر افتاد

پرسیدن یاران کهن رسم قدیم است

[...]

ناصر بخارایی

جان بر لب لعلش چو مگس بر شکر افتاد

با وصل تو دل چون شبهی در گهر افتاد

کی دست زند در کمر صحبت شیرین

فرهاد که با درد فراق از کمر افتاد

با روی تو زد آب روان لاف لطافت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
جهان ملک خاتون

تا دیده ی من بر رخ همچون قمر افتاد

راز دلم از پرده محنت بدر افتاد

دیگر نکند چشم به خورشید جهانتاب

آن را که بدان طلعت چون مه نظر افتاد

بر بوی گذاری که کند بر سر او دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه