آنگونه سرشکم به غمت پرده در افتاد
کافسانه ی ما در همه عالم سمر افتاد
صافش همه دردی شد و آبش همه آتش
حسرت نگری هر که ترا از نظر افتاد
عیبم همه جویند و سرانجام جز این نیست
آنرا که چو من عیب پسندی هنر افتاد
افسوس که با آن همه سرسبزی و بالش
در باغ توام شاخ وفا بی ثمر افتاد
با این دل سوزان شررناک ندانم
کاین مایه چزا ناله ی ما بی اثر افتاد
جز اشک به چشمم نه و جز آه به لب نیست
تا آتش عشقم همه در خشک و تر افتاد
ای نخل محبت چه نهالی تو که جاوید
جان و دل عشاق ترا برگ و بر افتاد
صیدت نرود ناگزر از قید به جایی
کافتاد چو در دام تو از بال و پر افتاد
در گلشن و دامش نه نشان ماند نه نامی
آن مرغ که مسکین به کمند تو در افتاد
گرسعی رقیب از درت افکند مرا دور
صد شکر که او نیز چو من در بدر افتاد
تا از همه کس رو به تو آورد صفایی
از روی عنادش همه کس پشت سر افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهایی است که آن را همراهی میکند. شاعر از غم و اندوه خود میگوید که همه چیزش را تحت تأثیر قرار داده و به شدت رنج میبرد. او به جستجوی عیوب خود پرداخته و بیان میکند که به رغم زیبایی باغ عشق، وفای واقعی در آن یافت نمیشود. دل سوختهاش در این عشق به درد میآید و نالهاش بیاثر میماند. شاعر از احساس تنهایی و جدایی میگوید و اینکه در این مسیر عشق، در دام محبت افتاده و به سرنوشتی مشابه دیگران دچار شده است. به طور کلی، این شعر تصویری از رنج عشق و ناکامیهای آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: آنچنان اشکهای من به خاطر غم تو ریخته شد که داستان ما در سراسر جهان شناخته شد.
هوش مصنوعی: او تمام دردها را به راحتی تحمل کرد و اشکهایش به اندازه آتش حسرت میسوزد. هر کس که از دید تو دور شود، این حسرت و غم را احساس میکند.
هوش مصنوعی: همه به دنبال ایرادهایم هستند و در نهایت جز این نتیجهای نخواهند گرفت. چون کسی که عاشق عیبجویی است، به هنری مانند من نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای کاش با وجود همه سرسبزی و زیبایی که در باغ تو وجود دارد، اما هنوز هیچ نتیجهای از وفاداری و محبت من نمیبینم.
هوش مصنوعی: با این دل آتشین و سوزان، نمیدانم چرا این همه ناله و فریاد ما بینتیجه مانده است.
هوش مصنوعی: جز اشک و آه، هیچ چیز دیگری در من باقی نمانده است. تمام وجودم در آتش عشق سوخته و دچار خشکی و بیحالی شده است.
هوش مصنوعی: ای درخت عشق، تو چه نهال زیبایی هستی که همیشه زندهای و دل و جان عاشقان به تو وابسته است. برگ و ثمر تو از عشق در حال ریزش است.
هوش مصنوعی: اگر شکار تو به دام افتاد، هرگز از دستت نمیرود و در جایی نمیتواند برود؛ چون وقتی در دام تو گرفتار شود، دیگر نمیتواند پرواز کند و از قید تو آزاد شود.
هوش مصنوعی: در باغ و دمنوش نه اثری باقی ماند و نه نامی از آن پرندهای که بیچاره در دام تو گرفتار شد.
هوش مصنوعی: اگر تلاش رقیب باعث شد که مرا از تو دور کند، صد شکر که او هم همچون من در میدان نبرد به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرامش و صفا، برخی افراد به خاطر عداوت و دشمنی، از دیگران فاصله میگیرند و به سمت تو میآیند. در این میان، آنهایی که قبلاً به آنها اهمیت میدادی به تدریج از نزد تو دور میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد
چشم و دل عشاق چنان پر شد از آن حسن
تا قصه خوبان که بنامند برافتاد
بس چشمه حیوان که از آن حسن بجوشید
[...]
زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید
بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد
شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
[...]
باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد
بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
لطفی کن و تیری دگرم سوی دل انداز
کان تیر نخستین که زدی بر جگر افتاد
پرسیدن یاران کهن رسم قدیم است
[...]
جان بر لب لعلش چو مگس بر شکر افتاد
با وصل تو دل چون شبهی در گهر افتاد
کی دست زند در کمر صحبت شیرین
فرهاد که با درد فراق از کمر افتاد
با روی تو زد آب روان لاف لطافت
[...]
تا دیده ی من بر رخ همچون قمر افتاد
راز دلم از پرده محنت بدر افتاد
دیگر نکند چشم به خورشید جهانتاب
آن را که بدان طلعت چون مه نظر افتاد
بر بوی گذاری که کند بر سر او دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.