سگی به از من سرگشته پاسبان تو نیست
ولی چه سود که رویم بر آستان تو نیست
اگر چه از سر تیر تو اوفتادم دور
ولیک همچو ندانی که دل نشان تو نیست
اگر هزار خدنگ از کفت خورم دارم
هنوزحسرت تیری که درکمان تو نیست
ز رشک غارت گلچین به هیچ دام و قفس
شکسته بال تر از مرغ آشیان تو نیست
چه گلبنی که در دی هم ، است همچو بهار،
میان بلبل وگلچین و باغبان تو نیست
غرور و خشم و تغافل، جفا و ناز و عتاب
به ملک دلبری امروز جز به شان تو نیست
خود از قفای تو آمد هر آنکه دل به تو داد
گناه جادوی خون ریز دل ستان تو نیست
چه خوش بود که به اهل وفا جفا نکنند
ولی چه فایده کاین رسم در زمان تو نیست
خود از نخست صفایی به بی وفایی هات
چنان شناخت که حاجت به امتحان تونیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف حالتی از عاشقانه و درد و اندوه شاعر نسبت به معشوق نوشته شده است. شاعر به سرگشتگی و بیکسی خود اشاره میکند و میگوید که اگرچه او از تیر محبت معشوق دور شده، اما هنوز دلش برای عشق او میتپد. او حسرت میخورد که حتی اگر زخمهای متعددی را تحمل کند، باز هم عاشق تیرهای عاشقانه معشوقش است. شاعر به زیبایی و شکوه معشوق اشاره میکند و به این نکته میپردازد که هیچ کس به اندازه او جذاب و دلربا نیست. همچنین، او به عشق و وفا اشاره میکند و آرزو میکند که در زمانهای که در آن زندگی میکند، جفا به اهل وفا نباشد، اما میداند که این آرزو محقق نمیشود. در نهایت، شاعر به نشان دادن وفاداری و شناخت محبت در دل معشوق میپردازد و میگوید که وفا و بیوفایی در عشق از ابتدا شناخته شده است.
هوش مصنوعی: سگاها به مراتب از من بیهدف و گم شده بهترند، اما چه فایده که من به درگاه تو دسترسی ندارم و نمیتوانم حضور داشته باشم.
هوش مصنوعی: هرچند که از تیر نگاه تو به دور افتادهام، اما نمیدانی که دل من هنوز به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: اگرچه هزار تیر از دستم برود، هنوز هم دلم برای تیری که از کمان تو نیست، تنگ است.
هوش مصنوعی: از حسادت و دلبستگی به خوشبختی تو، هیچ دام و قفسی نمیتواند مانع پرواز من شود؛ من بالاتر از آن چیزی هستم که در آشیانهام قرار دارد.
هوش مصنوعی: در زمستان هم، گلی وجود ندارد که مانند دیدار بهار، در میان بلبل و گلچین و باغبان تو باشد.
هوش مصنوعی: امروز هیچکس به اندازهی تو لایق جفا، ناز و خشم نیست. غرور و بیتوجهی تو، به عنوان یک معشوق، تنها در شأن توست.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را به تو سپرد، از پی تو آمد. گناهی که در این عشق وجود دارد، به خاطر جادوی تو و دلی که گرفتهای نیست.
هوش مصنوعی: چه خوب بود اگر وفاداران را مورد آزار قرار ندهند، اما متأسفانه این رفتار در زمان ما رایج نیست.
هوش مصنوعی: او از ابتدا به خوبی به ناپایداریهای تو آگاه شد، بهطوری که نیازی به آزمایش و آزمایش کردن وجود نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من ار بغمت خوشتر از زبان تو نیست
ز روی تنگی باری کم از دهان تو نیست
تنم چو موی شد از عشق و خرّمم آری
که هیچ فرق میان من و میان تو نیست
بگیر یک ره و سخنم بخویشتن درکش
[...]
چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست
ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
[...]
چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست
قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
فریب آشتی ده ظفر مبارک باد
دل ستم زده در بند امتحان تو نیست
مگر ز پاره سنگم که ریزدت دم تیغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.