مست است وخنده بر من مهجور می کند
کان نمک ببین چه به ناسور می کند
درفکر دانه دزدی خالش گداختم
دامم به خاک نقش پی مور می کند
ما صلح می کنیم به یک کوکب از فلک
خرمن چرا مضایقه با مور می کند
نزدیک او اگرچه مرا راه حرف نیست
اما نگاهبانیم از دور می کند
سر سبز باد تاک که زهاد خشک را
سیلی زنان ز سایه خود دور می کند
غیر از سپند سوخته جان در حریم او
دیگر که یاد صائب مجهور می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساساتی عمیق و متناقض است. شاعر در حالتی مست و غمگین است که خنده برای او دور از دسترس شده است. او به این نکته اشاره میکند که عشق و توجه به معشوقش میتواند آسیبزا باشد. همچنین، او به چالشهای زندگی و ناپایداری وجود اشاره دارد، مانند دزدی آمال و آرزوها. در نهایت، شاعر به تلاشهای خود برای حفظ عشق و زیبایی و همچنین نگرانی از فقدان آن میپردازد و بیان میکند که غیر از اشتیاق نسبت به معشوق، چیز دیگری او را متأثر نمیکند.
هوش مصنوعی: او مست است و خندهاش باعث میشود که من احساس تنهایی کنم؛ زیرا ببین چگونه این شور و شادی به زخمهایم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در دل مشغول دزدی دانه هستم و در همین فکر، دامم به زمین گیر شده است و پی مورچهای را میکشاند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر یک ستاره از آسمان صلح میکنیم؛ چرا باید با یک مورچه درگیر شویم؟
هوش مصنوعی: اگرچه نمیتوانم به او نزدیک شوم و دربارهاش صحبت کنم، اما از دور همچنان مراقب او هستم.
هوش مصنوعی: تاک سبز و سرزنده، با قدرت و زیبایی خود، زاهدان خشک و بیروح را از نزد خود دور میکند.
هوش مصنوعی: غیر از عشق و محبت سوخته در دل، در محیط او هیچ چیز دیگری نمیتواند روح و جان را به یاد صائب بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیمانه چاره سر پرشور می کند
آتش علاج خانه زنبور می کند
محرومیم ز کعبه گناه دلیل نیست
حیرانی از وصال مرا دور می کند
می بایدش به منبر دار فنا نشست
[...]
مه را غم هلال تو رنجور میکند
خورشید بر رخت نظر از دور میکند
چشمش نظر ز صفحة آیینه بر نداشت
خورشید من مطالعة نور میکند
لعل تو از تبسّم کوثر سرشت خویش
[...]
اشکم نمک به دامن ناسور می کند
دربا ز رشک حوصله ام شور می کند
بیداد ناوک مژه زهراب دادهای
هرجا دلی ست خانهٔ زنبور می کند
ما را تن ضعیف چه باشد؟ که کوه را
[...]
هر کس نظر به سوی تو از دور می کند
هر خانه را خیال تو پرنور می کند
بگذر ز چین و چینی و در ساغر سفال
می نوش ای فقیر که فغفور می کند
بر داغ های کهنهٔ صد آرزوی خام
[...]
هر ناله ای که بربط وطنبور می کند
پیغام دلبری است که مذکور می کند
گوید که گر شوی توچوبهرام گورگیر
ناگه شکار عاقبت گور میکند
مستان بر اینکه باده دهد نشئه هوشیار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.