با اختیار حق چه بود اختیار ما؟
با نور آفتاب چه باشد شرار ما؟
ای روشنان عالم بالا مدد کنید
شاید ز قید سنگ برآید شرار ما
از رنگ و بوی عاریه دامن کشیده ایم
چون عنبرست از نفس خود بهار ما
در تنگنای کوزه چه لازم بسر بریم؟
دریا به خاک می تپد از انتظار ما
چندین هزار خانه دل می رسد به آب
تا از میان گرد برآید سوار ما
در وصل و هجر کار دل ما تپیدن است
دایم به یک قرار بود بی قرار ما
دام و قفس نماند درین طرفه صیدگاه
تا آرمیده شد دل وحشت شعار ما
عاقل به پای خویش به زندان نمی رود
ای جسم، روز حشر مکش انتظار ما
در ملک بی زوال رضا انقلاب نیست
صائب یکی است فصل خزان و بهار ما
این آن غزل که مولوی روم گفته است
آمد بهار خرم و نامد بهار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.