با اختیار حق چه بود اختیار ما؟
با نور آفتاب چه باشد شرار ما؟
ای روشنان عالم بالا مدد کنید
شاید ز قید سنگ برآید شرار ما
از رنگ و بوی عاریه دامن کشیده ایم
چون عنبرست از نفس خود بهار ما
در تنگنای کوزه چه لازم بسر بریم؟
دریا به خاک می تپد از انتظار ما
چندین هزار خانه دل می رسد به آب
تا از میان گرد برآید سوار ما
در وصل و هجر کار دل ما تپیدن است
دایم به یک قرار بود بی قرار ما
دام و قفس نماند درین طرفه صیدگاه
تا آرمیده شد دل وحشت شعار ما
عاقل به پای خویش به زندان نمی رود
ای جسم، روز حشر مکش انتظار ما
در ملک بی زوال رضا انقلاب نیست
صائب یکی است فصل خزان و بهار ما
این آن غزل که مولوی روم گفته است
آمد بهار خرم و نامد بهار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکرات عمیق و احساسات انسانی در مورد اختیار، زندگی، عشق و اهداف روحی اشاره دارد. شاعر به ارتباط خود با خداوند و وابستگیاش به نور و حقیقت اشاره میکند و اولویتها و آرزوهایش را به تصویر میکشد. او از تنگناهای زندگی و انتظارهایی که در دل دارد سخن میگوید و میخواهد از قید و بندها آزاد شود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در این دنیا، تغییرات و گذشت زمان بر زندگیاش تأثیر میگذارد و به نوعی ناامیدی از عدم تحقق آرزوهایش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: انتخابها و اراده ما چگونه میتواند در مقابل اختیار و قدرت خداوند قرار بگیرد؟ مانند این است که چه تاثیری میتواند شعلههای کوچک در برابر نور درخشان آفتاب داشته باشد؟
هوش مصنوعی: ای فرشتگان و نورانیان آسمان، به ما کمک کنید؛ شاید شعلههای درون ما از قید سنگ و سختیها آزاد شود.
هوش مصنوعی: ما از زیباییها و مزایای دیگران دوری کردهایم، زیرا خوشبویی و زنگی که داریم، همانند عطر عنبر، ناشی از نفس و وجود خود ماست و بهار زندگیمان از درون خودمان سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: در شرایطی که درون کوزه قرار داریم، چه نیازی به زحمت کشیدن داریم؟ دریا از شدت انتظار ما به زمین میزند.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها در انتظار هلالی از امید هستند که به زودی از بین گرد و غبار برآید و ما را نجات دهد.
هوش مصنوعی: دل ما همیشه در حال تپیدن است، چه در زمان وصال و چه در زمان جدایی. در واقع، دل ما همیشه در یک وضعیت بیقراری به سر میبرد، حتی اگر در لحظاتی آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این شکارگاه شگفتانگیز، دیگر دام و قفسی باقی نمانده است و دل ما از ترس آرام گرفته است.
هوش مصنوعی: عاقل هرگز خود را به دردسر نمیاندازد و خود را به اوضاع سخت نمیکشاند. ای جسم، در روز قیامت به خاطر ما انتظار نکشید.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که همواره آرامش و خوشبختی وجود دارد، تغییر و تحولی نیست. صائب، در اینجا به این نکته اشاره دارد که فصل پاییز و بهار ما یکسان و بدون تفاوت است.
هوش مصنوعی: بهاری خوش و پرنشاط فرا رسیده است، اما بهار واقعی و شورانگیز ما هنوز نیامده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.