لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

آمیخته است مستی ما با خمار ما

یکدست چون حناست خزان و بهار ما

افغان که نیست سوخته ای در بساط خاک

کز قید سنگ خاره برآرد شراب ما

جز دیده سفید درین تیره خاکدان

صبحی دگر نداشت شب انتظار ما

شد توتیا و آب ز چشمی روان نکرد

در سنگلاخ دهر دل شیشه بار ما

ز آزادگی چو سرو درین بوستانسرا

ایمن ز برگریز بود نوبهار ما

ما را ز بخت سبز چه حاصل، که از بهار

داغ است قسمت جگر لاله زار ما

مهد صدف سفینه طوفان رسیده ای است

از آبداری گهر شاهوار ما

از وحشت است طاقت ما بی قرارتر

با ابر همرکاب بود کوهسار ما

رنگی ز گوهر تو نداریم، گرچه هست

دلچسب تر ز گرد یتیمی غبار ما

کثرت حجاب دیده حق بین ما شده است

در گرد لشکرست نهان شهسوار ما

صائب ز قحط جوهریان در بساط خاک

شد آب سبز در گهر شاهوار ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۶۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعیدا

شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما

رنگ پریده می شکند آب و تاب ما

پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان

گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما

آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بیدوست پایدار نباشد نشست ما

اما چه چاره چاره نیاید زدست ما

بنشست نقش دوست و برخاست ماسوا

در بزم غیر هم بتو باشد نشست ما

دل خون شده است و ریخته در ساغرم چو می

[...]

وحدت کرمانشاهی

لبریز تا ز باده نگردید جام ما

در نامه عمل ننوشتند نام ما

ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب

نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک

[...]

ترکی شیرازی

سر زد ز چرخ، باز هلال محرما

پر شد جهان، ز ولوله و شور ماتما

هر گوشه، گشت باز لوای عزا بپا

شد سینه ها پر انده و، دل ها پر از غما

شد شورشی چو روز قیامت، بپا به دهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه